چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی
دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را به خدا که جرعهای ده تو به حافظ سحرخیز که دعای صبحگاهی اثری کند شما را |
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نباشد
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را |
من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق
چار تكبير زدم يكسره بر هر چه كه هست |
هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت
کندم قصد دل ریش به آزار دگر |
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید |
نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید
و گر صد نامه بنویسم حکایت بیش از آن آید مرا تو جان شیرینی به تلخی رفته از اعضا الا ای جان به تن بازآ و گر نه تن به جان آید |
ای دلیل دل گم گشته خدا را مددی
که غریب ار نبرد ره بدلالت برود |
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت |
در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است
تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستم |
در آب فنا غرق شد از زورق کینه
آن دل که درو ز آتش مهرت شرری نیست بگداخت حسود تو چو در آب شکر زآنک در کام سخن به ز زبانت شکری نیست |
اکنون ساعت 12:13 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)