شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند ت |
توانا بود هر که دانا بود
زدانش دل پیر برنا بود و |
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها |
باز هم که حرف ندادی
من آن روز آستان بوسیدم و بار سفر بستم که سر درخانهٔ جان کرد عشق خانه پردازت ق |
;)
قصر دلافروز روان محکم است کلبهٔ تن را چه ثبات و بقاست /// ف |
فریاد میدارد رقیب از دست مشتاقان او
آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را م |
مبادا که گنجی ببیند فقیر
که نتواند از حرص خاموش بود ق |
قومي به جد و جهد نهادند وصل دوست
قومي دگر حواله به تقدير مي كنند ن |
ندارم به جز دل مكاني برايت
اگر عيب اين خانه تنگي نباشد // ش |
شود غزاله خورشيد صيد لاغر من
گر آهويي چو تو يكدم شكار من باشي /..ا |
اکنون ساعت 01:33 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)