دل چو از پیر خرد نقل معانی میکرد
عشق میگفت بشرح آنچه بر او مشکل بود |
کس مشکل اسرار اجل را نگشاد
کس یک قدم از دایره بیرون ننهاد من مینگرم ز مبتدی تا استاد عجز است به دست هر که از مادر زاد |
چشم بد دور کز آن تفرقهات بازآورد
طالع نامور و دولت مادرزادت حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت |
گهی درخت در افتاد و گاه سنگ شکست
ز تند باد حوادث، ز فتنهٔ طوفان ز بیم، چشم زحل خون ناب ریخت بخاک چو شاخ بلرزید زهرهٔ رخشان |
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت حقا که به چشم در نیامد ما را |
نو بهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز تو در گل باشی |
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اينها به زکاتم دادند |
به چشمت خیره گشتم کز دلت آگه شوم اما
چه رازی میتوان خواند از نگاه سرد خاموشی |
گفته بودم چوبیایی غم دل باتو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی گربیایی دهمت جان،ور نیایی کشدم غم من که بایست بمیرم چه بیایی،چه نیایی |
ای مردمان بگویید، آرام جان من کو
راحت فزای هر کس، محنت رسان من کو نامش همی نیارم، بردن به پیش هر کس گه گه به ناز گويم، سرو روان من كو |
اکنون ساعت 10:12 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)