چو لاله در قدحم زیر ساقیا می و مشک
که نقش خال نگارم نمیرود ز ضمیر |
نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود
تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت |
شبی دل را بتاریکی ز زلفت باز می جستم
رخت می دیدم و جامی هلالی باز می خوردم |
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود |
ایدل تو به اسرار معما نرسی
در نکته زیرکان دانا نرسی اینجا به می لعل بهشتی می ساز کانجا که بهشت است رسی یا نرسی |
اول ای جان دفع شر موش کن
وانگهان در جمع گندم جوش کن |
گر دست دهد ز مغز گندم نانی
وز می دو منی ز گوسفندی رانی با لاله رخی و گوشه بستانی عیشی بود آن نه حد هر سلطانی |
در یکی گفته که بگذار آن خود
کان قبول طبع تو ردست و بد |
گفتم به باد میدهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد |
گفتم غم تو دارم
گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا اگر بر آید |
اکنون ساعت 04:10 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)