ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را |
ای صاحب کرامت، شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را |
از آن رو هست یاران را صفاها با می لعلش
که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمیگیرد |
دلی همدرد و یاری مصلحت بین
که استظها رهر اهل دلی بود |
در چاه ذقن چو حافظ ای جان
حسن تو دو صد غلام دارد |
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد |
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید |
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد صد نامه فرستادم و آن شاه سواران پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد |
دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست
به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد |
اکنون ساعت 11:12 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)