شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت گ |
گهی که بر فلک سروری عروج کند
نخست پایهٔ خود فرق فرقدان گیرد ک |
کشته غمزه خود را بزیارت دریاب
زانکه بیچاره همان دل نگرانست که بود ج |
جمال چهرهٔ اسلام شیخ ابو اسحاق
که ملک در قدمش زیب بوستان گیرد ص |
صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
وز او به عاشق بیدل خبر دریغ مدار ط |
طره شاهد دنيی همه بند است و فريب
عارفان بر سر اين رشته نجويند نزاع ///.... |
گوی خوبی که برد از تو که خورشید آن جا
نه سواریست که در دست عنانی دارد /... |
خلاف سرو را روزی خرامان سوی بستان آی
دهان چون غنچه بگشای و چو گلبن در گلستان آی /// ه |
هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم م |
ماجرای دل دیوانه بگفتم به طبیب
که همه شب در چشمست به فکرت بازم ن |
اکنون ساعت 12:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)