شبان آز را با گلهٔ پرهیز انسی نیست
بگرگی ناگهان خواهد بدل کردن شبانی را ب |
به کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل
چه فکر از خبث بدگویان میان انجمن دارم ل |
لیکن آن نقش که در روی تو من میبینم
همه را دیده نباشد که ببینند آن را م |
مقام عيش ميسر نميشود بيرنج
بلي به حکم بلا بستهاند عهد الست س/ |
ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را
یاقوت چه ارزد بده آن قوت روان را غ |
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم ش |
شمشیرهاست آخته زین نیلگون نیام
خونابههانهفته در این کهنه ساغر است ه |
همه عمر بر ندارم سراز این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی ی/ |
يکيست ترکی و تازی در اين معامله حافظ
حديث عشق بيان کن بدان زبان که تو دانی |
باز که حرف یادت رفت
در نمیگیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت خ |
اکنون ساعت 10:11 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)