behnam5555 |
02-22-2010 02:20 PM |
بروژ آكره اي..
شعري از : بروژ آكره اي
شبها تلخند
دراز...
بي صدا و بي انتها!
پاسخها از تاريكي ميآيند
از آن سوي پرچين ذهن
گلوله به سمت پرسشهاي زبانبسته
شليك ميكنند
پرسشها تلخ ميشوند
دراز...
بي صدا و بي انتها
|
behnam5555 |
02-22-2010 02:22 PM |
تناسخ
تناسخ
شاعر : شيركو بيكس
اگر در روزي توفاني بميري
بسا كه روحت در تن ببري حلول كند
اگر در روزي باراني بميري
بسا كه روحت در بركهاي حلول كند
اگر در روزي آفتابي بميري
بسا كه روحت در انعكاس پرتويي حلول كند
اگر در روزي برفي بميري
بسا كه روحت در تن كبكي حلول كند
اگر در روزي مهآلود بميري
بسا كه روحت در درهاي حلول كند
اما بدينگونه كه ميبينيد:
من زندهام و
شعر برايتان ميخوانم
با اين همه دير زماني است
روحم در تن كردستان حلول كرده است
|
behnam5555 |
02-22-2010 02:23 PM |
نقاش...
نقاش
شاعر : سينا عليمحمدي
پيش از اين درخت
رنگ سبز را
در چشمانت آب دادهام
والاّ چه فرقي ميكرد؟!
اين تابلو از من باشد
يا جادوگري كه
لبخند زني را دزديد
و با كمي دموكراسي
انداخت در دهان اين مردم
كه شام آخرشان باشد
...
حالا برگرد
دوباره نگاهم كن
رنگهاي رفتة دنيا
در چشمانت قشنگ ميماند
|
behnam5555 |
02-22-2010 02:25 PM |
كمين....
كمين
شاعر : شيركو بيكس
(توفان هماره در كمين بود)
برگي تمامي اسرار درختش را ميدانست
پيوند ميان او و تالاب و نجواهاي شبانه
پيوند ميان او و پرنده و نامة مزرعه و
آمد و شد شعاع و حركت ميان واژه و
غروب در جنگل.
پيوند ميان او و مهتاب
پيوند سايه او و پسرك چوپان و
نيلبكاش
(زمستان هماره در كمين بود)
دانهاي شن هم
راز جويبار در سينهاش بود
رازو ريشهها
راز او و زلف گياه و
راز او و رخسار دخترك چوپان و
راز او و سرچشمه
(سيلاب هماره در كمين بود)
توفان هجوم آورد
سيل هجوم آورد
برگ بر تخت شاخه و
شن بر بستر آب
هردو كشته شدند
اما هيچكدام
راز عشق را نگشودند
|
behnam5555 |
02-22-2010 02:26 PM |
نوشتن...
نوشتن
شاعر : شيركو بيكس
آنگاه كه با ساقة تاكي بنويسم
تا كه برخيزم
سبد كاغذم از خوشة انگور پر شده است!
يكبار با سر بلبلي نوشتم
برخاستم... ليوان دم دستم لبريز از نغمه بود
روزي با بال پروانهاي نوشتم
برخاستم... سر ميز و تاقچة پنجرهام
لبريز از گل بنفشه بود
زماني هم
كه با شاخه گياه دشت انفال و حلبچه بنويسم
همين كه برخيزم...ميبينم:
اتاقم، خانهام، شهرم، سرزمينم
همه آكنده از جيغ و داد و
از چشم كودكان و
از پستان زنان
|
behnam5555 |
02-22-2010 02:28 PM |
شعري از سينا عليمحمدي
شعري از سينا عليمحمدي
بسيار ميگذرد
تا از خودت عبور ميكني
به دختران نوبالغ خيره ميشوي
و جايي
شايد
كنار شكستههاي پنجره
سادهلوحيات را
تشييع ميكني!
خيال ميكني نميفهمم
يك مُشت خورشيد
ريختهاي روي برفها
اصلاً رد پاهايم را برميدارم
ميبرم بالاي اِورست
آبروي تو كه هيچ
خورشيد را ميبرم!
|
behnam5555 |
02-22-2010 02:29 PM |
شعري از : فرهاد پيربال
شعري از : فرهاد پيربال
تو همچون موسيقي
مانند رويا
مثل زمان
چونان آرامشي ،
هرگز نميتوانم با تو درآميزم !
حريصانه به خود ميفشرمت
ميبوسمت
ميبوسمت
اما چرا هنوز هزاران فرسخ
هزاران سراب فاصله
بين دستهاي تشنه من و
شيريني چشم هاي آبي توست ؟
|
behnam5555 |
02-22-2010 02:30 PM |
: فرهاد پيربال
شعري ديگر از : فرهاد پيربال
اي اروپا !
خيابان هايت
رهبرانت
موزه هايت
پليس هايت ، دخترانت ، زنانت ، پنجره هايت ، درهايت ، ميدان هايت ، گربه هايت ، دودكش هايت ، بلم هايت ، قطار هايت ، اتومبيل هايت ، آبشارهايت ، فرودگاه هايت ، باجه تلفن هايت ، بانك هايت ، كلانتري هايت ، رستوران هايت
ساحل درياهايت ، بام هايت
سگ هايت
پاسپورت هايت و ...
همه چيزت اي اروپا
همه چيزت ، فداي آن تك درخت كنار خانه مان !
|
behnam5555 |
02-22-2010 02:32 PM |
تونل
تونل
شيركو بى كس
در زيرزمين خفه كننده ى اين روح پاره پاره ام
ساعات غربتم
واگن هائی به هم بسته شده اند؛
هر روز
در ايستگاه انتظار
در ايستگاه بدرود
مى آيند و مى روند، مى روند و مى آيند،
و درهاى بى قرارشان، هستي ام را باز و بسته مى كنند.
يك زخمم پياده مى شود
صد زخمم سوار
چه تونل بى انتهائيست غربت
به كجايم مى برد؛
به كجايم مى برد كه اين چنين، چراغ چشمانم سوسو مى زند؟!
با اين همه
او مى بردم
مى بردم
مى بردم! ........
|
behnam5555 |
02-22-2010 02:35 PM |
چشمه
چشمه
هر زمانی بیادش می افتم
همچو روزگار جوانی
برای تسكین زخمهایم
تنهایی به سر چشمه می روم
درد دلم رو به دست موجهای كوچكش میسپارم
این شعر رو براش با دكلمه یا با آواز میخوانم
ای چشمه :تومیعادگاه فرشتگانی
تو آینه آسمانی
خون دل كوههای سخت و مرتفع هستی
ای چشمه : كاش آن چیزهای كه من می دانم تو هم می دانستی
چون جای پاهاش پیش تو به جا مانده
ای چشمه :
تو شاهد شكوفه دادن عشقی آسمانی بودی
قاتل من دستهایش را در توشست
خون دلم در درون آب چشمه ریخت
به همراه خنده عشق
میمردم و نمی فهمیدم
ای چشمه ای چشمه
|
اکنون ساعت 11:25 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)