-
شعر
(
http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
ابریشم |
07-27-2010 10:12 AM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%2834%29.gif احتکار عشق ،ممنوع!
احسان در خانواده
خانواده یک پدیده اجتماعی است و این پدیده معلول جذب و انجذاب زن و مرداست ، در حقیقت این جاذبه و کشش است که عامل بقا و استمرار و حفظ پیوند درخانواده شده است .
زمانی که یک زن و مرد خود را از لحاظ جسمی ، روحی ، ظاهری ، عاطفی واخلاقی برای شروع یک زندگی مشترک و با هم بودن سازگار دیدند با مراسمازدواج تشکیل خانواده می دهند.
اینجاست که جذب و انجذاب به خانواده ی شکل گرفته حیات ، استمرار و بقا می بخشد و مسئولیت زندگی را برای آنان قابل تحمل می سازد .
ابتدایی ترین مرحله در کشش زوجین به یکدیگر با انعقاد پیوند زناشویی حاصلمی شود و از زیباترین و برترین آثار آن روابط نیکو و سرشار از عشق و محبتمیان آنان است.
مشی عاطفی که ابتدای زندگی زناشویی با شور و حرارت فراوان در جریان بودهاست گاهی به دلیل غفلت یا عدم آگاهی و حتی گاه خود خواهی به سردی می گرایدو مقدمات گله و شکایات و بی توجهی زوجین نسبت به یکدیگر را فراهم می سازد .
کم کم لحظه های عشق و مدارا جای خود را به نفرت و بدگویی و انتقادهای خصمانه می دهد که سرانجام این واقعه خاموشیشعله عشقو سقوط به دره بدبختی و زوال خانواده خواهد بود.
مشیعاطفی که ابتدای زندگی زناشویی با شور و حرارت فراوان در جریان بوده استگاهی به دلیل غفلت یا عدم آگاهی و حتی گاه خود خواهی به سردی می گراید ومقدمات گله وشکایات و بی توجهی زوجین نسبت به یکدیگر را فراهم می سازد .
اگر در دهه اول زندگی مشترک داد و ستد عاطفی میان زن و مرد به نحو مطلوبانجام شود ، در دهه های بعد یعنی در دوره میانی و پایانی زندگی زناشویی کهبا رفتن فرزندان و از دست رفتن فصل جوانی و نشاط که بیشتر زوجین به محبتبیشتری نسبت به همدیگر نیاز مند هستند ، سلامت خانواده تضمین و پایه هایزندگی محکم و استوار خواهد شد .
بهره مندی از فرصت جوانی و تعاملات منطقی و صحیح عاشقانه میان زن و مرد کهنشات گرفته از روش صحیح و اسلوب منطقی روابط احسان و نیکوکاری است ، افکارزشت و نا آرام را از زوجین گرفته و واکنش مثبت و ارتباط صحیح را جایگزینمی سازد .
بنابراین همسران موفق در عرصه زندگی احسان نسبت به یکدیگر را در قلب و جانخود احتکار و زندانی نمی کنند بلکه علاقه آنان نسبت به هم در قلب کلام وعمل شان جلوه گر و نمایان است .
چنین زن و مردی در عرصه زندگی هرگز ترس از عادی و تکراری شدن نسبت بهیکدیگر را ندارند و با حفظ حریم عشق و محبت همراه با احترام به شخصیت یکدیگر از نفوذ احساسات منفی و خطور افکار سوء جلوگیری کرده و به دنبال زیبایی و حسن از رفتار هم زشتی ها وعیوب را با دیده اغماض می نگرند و ازسرزنش یکدیگر پرهیز می کنند .
|
ابریشم |
07-27-2010 10:15 AM |
وقتی مردی شما را بخواهد(خواندنی)
وقتی مردی شما را نخواهد هیچ چیز نمی تواند نگه اش دارد.
دست از بهانه گیری برای یک کرد و رفتار او بردارید.
هیچوقت خودتان را برای رابطفه ای که ارزشش را ندارن تغییر ندهید.
رفتار آرام تر همیشه بهتر است.
قبل از اینکه بفهمید واقعا چه چیز خوشحال تان می کند با کسی ارتباط برقرار نکنید.
اگر رابطه تان به این خاطر که مردتان آنطور که لیاقتش را دارید با شما رفتار نمیکند به اتمام رسید هیچوقت سعی نکنید با هم دو دوست معمولی باشید.
یک دوست با دوست خود بدرفتاری نمی کند.
پاگیر نشوید. اگر فکر می کنید که شما را در حالت تعلیق نگه داشته است مطمن باشید که حتما اینکار را کرده است.
تنها کسی نه در رابطه می توانید کنترلش کنید خودتان هستید.
از مردانی که پیش از ازدواج تقاضای رابطه (جن**س**ی) میکنند دوری گزینید.
برای رفتاری که با شما دارد حد و مرز بگذارید.
هیچوقت اجازه ندهید طرفتان همه چیزتان را بداند. ممکن است بعد ها بر ضد شما از آن استفاده کند.
شما نمی توانید رفتار هیچ مردی را تغییر دهید. تغییر از درون ناشی می شود.
هیچوقت نگذارید احساس کند او از شما مهم تر است..حتی اگز تحصیلات یا شغل بهتری نسبت به شما داشته باشد. او را به یک بت تبدیل نکنید. او یک مرد است نه چیزی بیشتر نه چیزی کمتر.
اجازه ندهید مردی هوبت و وجود شما را توصیف کند.
هیچوقت مرد کس دیگری را هم قرض نگیرید.
اگر به کسی دیگری خیانت کرده مطمن باشید به شما هم خیانت خواهد کرد.
مرد ها طوری با شما رفتار می کنند که خودتان اجازه می دهید رفتار کنند
اما قضيه يك بعدي نخواهد بود و در مقابل اين بايد بنويسم كه همه ي مرد ها بد نيستند.....http://www.asheghi.ir/images/smilies/ol.gif
نباید فقط شما همیشه انعطاف از خودتان نشان دهید.. هر مصالحه ای دو جانبه است.
بین از دست رفتن یک رابطه و شروع یک رابطه جدید به زمانی برای ترمیم و التیام نیاز دارید...قبل از شروع کردن یک رابطه تازه مسایل قبلی تان را باید فراموش کنید.
هیچوقت نباید دنبال کسی باشید که مکمل شما باشد.یک رابطه از دو فرد کامل تشکیل میشود.دنبال کسی باشید که مشابه تان باشد نه مکمل تان.
نیازی نیست که با هرکسی که دوست می شوید همان فرد مورد نظر شما برای ازدواج باشد.
کاری کنید که بعضی وقت ها دلش برایتان تنگ شود. وقتی مردی همیشه بداند که کجا هستید و همیشه در دسترس باشید کم کم نادیده تان می گیرد..
|
ابریشم |
07-27-2010 10:16 AM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif عشق بي قيد و شرط حقيقي چيست؟
عشق مطلق به علاقه و محـبتي اطـلاق مي شود که فرد بدون اينکه هيچ گونه انتظاري از طرف مقابل داشته باشد، همه چيز به او ميبخشد و هيچ حدو مرز و يا تعريف خاصي راي علاقه خود قائل نميشود. بـعــبارت ديگر زمانيکه شما فردي را به صـورت مـطلق دوست داشته باشيد، به او ابراز احساس ميـکنيـد و اين کار را بدون هر گونه انتظاري انجام مي دهيد، توقع نداريد که طرف مقابل احساسات شما را عيناً بازتاب دهد، براي ابراز عشق و علاقه خود نياز به زمان و يا مکان خاصي نداريد، هيچ پارامتر معيني براي اينکه کي، کجا و چرا عشق بايد ابراز شود، قائل نيستيد. روابط مختلفي وجود دارند که در آنها عشق و علاقه به صورت مطلق و بي قيد و شرط است. علاقه اي که ميان همسران رمانتيک، والدين و فرزندان، خواهر و برادرها، و حتي برخي از دوستان وجود دارد، مي تواند نمونه هاي مناسبي براي اين نوع عشق و محبت به شمار رود. يکي از فاکتورهاي اصلي عشق مطلق، عدم وجود هر گونه محدوديت و انتظار متقابل در رابطه است.
در عشق مطلق هيچ آثاري از مبادله و يا عمل متقابل نبايد به چشم بخورد. شما عشق خود را بدون هيچ انتظاري نثار شخص مقابل مي کنيد و هيچ انتظاري نداريد که او خواهش هاي دل شما را برآورده سازد. اين نوع مهر و علاقه مربوط به شما و احساسات شخصيتان مي شود و نبايد تصور کنيد که بايد يک چنين احساس مشابهي در فرد ديگر نيز ايجاد شود. شايد اميدوار باشيد که در مقابل همين احساس دوست داشتن به شما برگشت داده شود، اما بايد توجه داشته باشيد که يک عشق حقيقي انتظار ندارد که احساس متقابل وجود داشته باشد. اگر اين انتظار را داشته باشيد که عشق شما نسبت به طرف مقابل نهايتاً از سوي او نسبت به شما تلافي گردد و عشق و علاقه تان را تنها بر اساس چنين تصوري به او ابراز کنيد، بدانيد که عشق شما، مهر و محبت بي قيد و شرط نيست. يکي از نمونه هاي خوبي که مي توان براي عشق مطلق بيان کرد، رابطه ميان والدين و فرزندان مي باشد. مادر و يا پدر عاشقانه فرزند خود را دوست مي دارند و شايد کودک نيز يک چنين احساس مشابهي نسبت به آنها داشته باشد، اما مادر و پدر عشق خود را بدون هيچ گونه انتظار و توقعي نثار فرزندشان مي کنند. عشق مطلق شما همچنان وجود دارد حتي اگر طرف مقابل هيچ گونه احساس مشابهي نسبت به شما نداشته باشد و هيچ احتمالي هم نداشته باشد که شايد يک روز چنين احساسي در او ايجاد شود.
عشق بي قيد و شرط بدون وجود هر گونه مرز و محدوده اي است و ابدي مي باشد. عشق مطلق واقعي تا جايي که ذهن قادر به خيال پردازي باشد گسترده خواهد شد. زمانيکه شما عشق بي قيد و شرط خود را نسبت به کسي ابراز مي کنيد، اين کار را با دانش به اين مطلب انجام مي دهيد که رفتار و يا گفته هاي طرف مقابل سبب از بين رفتن اين عشق نخواهد شد. حتي اگر آنها رفتاري را از روي عمد براي آزار رساندن به شما انجام دهند، به راحتي مي توانيد از عمل آنها چشم پوشي کنيد و اصلاً از کرده او ناراحت و عصباني نشويد. همچنين هيچ گاه نبايد از عشق حقيقي براي کنترل اعمال و رفتار او استفاده کنيد. بيان اين مطلب که اگر آنها کارهايي را که شما علاقه نداريد انجام دهند، بنابراين از عشق شما نسبت به آنها کاسته خواهد شد، نشاندهنده اين موضوع است که عشق شما نسبت به آنها حقيقي نيست. همسراني که عاشق هم هستند و زندگي رمانتيکي را دنبال مي کنند، معمولاً احساس عشق مطلق نسبت به هم دارند. زمانيکه يک همچين احساسي در رابطه وجود داشته باشد، هيچ يک از طرفين از عشق خود براي کنترل رفتار ديگري استفاده نمي کند و ديگري او تهديد نمي کند که اگر خواست هاي او را برآورده نسازد، به طبع از عشقش کم خواهد کرد.
عشق مطلق حقيقي بدون وجود هيچ گونه پارامتر معيني است و تعريف خاصي ندارد. کسي که عاشق بي قيد و شرط است، محبت خود را پيرو هيچ گونه تعريف خاصي به شخص ديگر انتقال نمي دهد. عشق حقيقي بدون مجاز کردن تعريف و يا هر گونه محدوديتهاي ديگري براي بقاي عشق، نثار طرف ديگر مي شود. عشق ميان خواهر و برادر ها مثال خوبي از عشق مطلق است که بدون هيچ گونه تعريف و مشخصات خاصي است. شايد خواهر و برادرها در طول زندگي با يکديگر دعوا و جر و بحث کنند، اما به هر حال پيوندهاي عاطفي محکمي ميان آنها وجود دارد که هميشگي است و هيچ گاه از بين نخواهد رفت. خواهر و برادرها شايد از دست هم ناراحت و عصباني شوند، اما عشق حقيقي آنها فراي تمام حدود و مرزها مي باشد و با وجود هزاران جنگ و دعوا بازهم پابرجا باقي خواهد ماند.
کساني که نسبت به شخص ديگري داراي عشق مطلق هستند، هميشه آرزوي بهترين ها را براي عشق خود مي کنند و به او اجازه مي دهند که آزاد باشد و به دنبال چيزي برود که واقعاً خوشحالش مي کند. عشق حقيقي شامل خواستن بهترين ها براي فرد مي باشد. بايد سعي شود که به نيازهاي آنها توجه کنيم و بفهميم که آنها بايد خودشان آزاد و رها باشند و هر چيزي را که مي خواهند انتخاب کنند تا به درجه اي از خوشحالي که مد نظرشان است، دست پيدا کنند. شايد تصور کنيد که شما بهتر مي توانيد بهترين چيز را براي کسي که دوستش مي داريد تشخيص داده و تعيين کنيد، اما بايد به خودشان اجازه دهيد که به شخصه چيزها را ياد گرفته و تجربه کنند و موقعيت هايي را بوجود آوريد که اين کار را راحت تر انجام دهند و چيزهايي که فکر ميکنند آنها را خوشحالتر مي سازد، آسانتر بدست آورند. شايد در نهايت انتخابشان اشتباه از آب درآيد، اما اگر شما عاشق آنها باشيد بدون هيچ قيد و شرطي هميشه براي کمک کردن به آنها حاضر هستيد و هيچ گاه کارهاي وي را قضاوت نمي کنيد.
عشق مطلق بدون هر گونه حد و مرزي مي باشد و در تعريف آن محدوده و يا پارامتر خاصي وجود ندارد. عشقي است که سبب مي شود هميشه خوشحالي و رفاه کساني را که دوستشان مي داريد را بخواهيد و حتي خوشحالي آنها از شادي خودتان بالاتر باشد. زمانيکه عشق مطلق خود را نسبت به کسي ابراز مي کنيد، مهم است که متوجه باشيد هيچ حقي نداريد که چيزي از او انتظار داشته باشيد و توقع نداشته باشيد که احساساتتان را با رفتار و يا گفتارش پاسخ بدهد، در ضمن نبايد احساس کنيد که او ملزم است مطابق با چيزهايي که شما تعيين مي کنيد، صحبت کرده و يا رفتار نمايد.
|
ابریشم |
07-27-2010 10:17 AM |
تصورات غلط در ابتدای آشنایی
1- شمـا تـصـور می کنـیـد تنها به صرف آنکه شریک خود را دوست دارید میتوانیـد وی را به دلخواه خودتان تغییر دهید.
2- شما تصور میکنید خواسته و امیال شما همان خواسته و امیال شریک جدیدتان میباشد.
3- شما تصور می کـنـیـد عشـق و رابــــطه جاودانه است: مادامی که من عاشـق شریک زندگی خود باشم و انـرژی، پول و وقت خود را برای وی مصروف دارم، او نیز همیشـه در کنار من خواهد ماند.
4- شما تصور میکنید همواره شریک زندگیتان می باید در دسترس و فریاد رس شما باشد. حتی اگر شما در بدترین شرایط و سطح در زندگی باشید. چون فداکاریهای بسیاری در حق وی روا داشته اید.
5- شما تصور میکنید شریک زندگی شما مسئول شادی، خوشبختی و آرامش در زندگی شما میباشد.
تمام تصورات فوق اشتباه میباشد. اکنون به نکات زیر برای هر چه موفقیت آمیز گشتن رابطه جدیدتان به دقت توجه کنید:
1- شما قادر به تغییر دادن فرد دیگری نمیباشید. شما تنها قادرید خودتان را تغییر دهید که چگونه با تحولات پیرامون خود کنار بیایید. آیا شما میخواهید که شریک شما همان شخصیت و ماهیت اصیل خود را حفظ کند و یا آنکه کسی باشد که خود مایل به آن نیست؟
2- عشق و رابطه عبارت است از: برآورده ساختن دو جانبه نیازها. ممکن است در مواقعی شریک شما در شرایط روحی نامساعد قرار گیرد و تمایلی نداشته باشد که شما در کنار او باشید و به تنهایی نیاز داشته باشد. این واقعیت را بپذیرید. عشق تبادل انرژی میان دو انسان است.
3- بطور طبیعی ما همگی به سمت فردی گرایش می یابیم که از ارتعاشات انرژی بالاتری نسبت به ما برخوردار باشد. بنابراین کسی که غرغرو، بد خلق، دمدمی مزاج، پرخاشگر، کینه توز و خودخواه باشد طبعا ما را جذب خود نمیکند. بر عکس فردی که بشاش، سرحال، شاد، و برخوردار از اعتماد بنفس و خودباوری بالا و سالمی باشد ما را مجذوب خود خواهد ساخت.
4- شادی و خوشبختی یک حالت ذهنی میباشد که ما مختار به انتخاب آن میباشیم. تمام شادیها و رنجها و اندوهها توسط خود شما خلق میگردند و از خارج شما و یا توسط دیگران سرچشمه نمیگیرند. بنابراین شریک خود را مسئول خوشبخت ساختن خودتان ندانید. خلاصه شما نباید برای برآورده سازی نیازهای احساسی خود به شریک خود وابسته باشید. تنها این شما هستید که مسئول احساسات خود و خلق لحظات مثبت و شیرین در زندگی خود میباشید.
5- منتظر شریک زندگی ایده آل برای آغاز یک رابطه نباشید. و یا آنکه از شریک خود انتظار کامل بودن نداشته باشید. ممکن است روزی شریک شما دست به عملی زده و یا حرفی بزند که سبب رنجش، خشم و نا امیدی در شما گردد. اما بدانید که هیچکس کامل نیست حتی شما. بنابراین منصفانه جایز الخطا بودن انسانها را بپذیرید.
آیا شما برای شروع یک رابطه جدید آمادگی کافی دارید؟
1- فهرستی از آسیبهای روحی گذشته خود تهیه کنید: سپس یکایک آنها را مرور کرده و منصفانه قضاوت کنید که چگونه با آنها کنار آمده، حل کرده و یا پذیرفته اید. اگر تصور میکنید مسایلی در گذشته شما وجود دارند که کماکان بطور جدی و کافی به آنها نپرداخته و برخورد نکرده اید و هنوز لاینحل باقی مانده اند بهتر است پیش از آنکه قدم در یک رابطه تازه بگذارید آنها را رفع سازید. آسیبهای روحی میتوانند شامل سوء رفتارهای احساسی، فیزیکی و جنسی در دوران کودکی شما، طلاق والدین، از دست دادن والدین و یا یک عزیز، و یا روابط ناهنجار، ناکام و ناسالم شما در گذشته باشند. زیرا همان مسایل میتواند در رابطه جدیدتان رخنه کرده و خود را به اشکال مختلف نمایان ساخته و مانع شکل گیری یک رابطه سالم گردند.
*آیا قادر به بیان مهمترین و عمیقترین ارزشهای زندگی خود میباشید؟
* آیا قادر به بیان انتظارات و نیازهای خود از رابطه دلخواهتان میباشید؟
* آیا اهداف زندگی خود را شناخته اید؟ و آیا برای دستیابی به آنها از برنامه مدونی پیروی میکنید؟
* آیا نقاط ضعف و قوت خود را کاملا میشناسید؟
برای پی بردن به میزان عزت نفستان به پرسشهای زیر پاسخ گویید:
* خود را چگونه ارزیابی میکنید؟
* آیا نظر مثبتی نسبت به خود دارید؟
* دیگران چگونه شما را ارزیابی میکنند؟
اگر پاسخهای شما گویای آن میباشند که شما در پذیرش و دوست داشتن خود مشکل داشته و غالبا با واکنش منفی هنگام رویارویی با دیگران مواجه میگردید باید برای ارتقای سطح اعتماد بنفس و عزت نفس خود بیشتر تلاش کنید. عشق به خویشتن پایه و اساس یک رابطه سالم میباشد.
2- خودآگاهی و عزت نفس شما تا چه حدی میباشد؟ فقدان خودآگاهی و اعتماد بنفس سالم شکل گیری یک رابطه صمیمی و سالم را دشوار و غیر ممکن میسازد. برای آنکه متوجه گردید تا چه اندازه خودتان را میشناسید سعی کنید به پرسشهای زیر پاسخ گویید: 3- آیا روابط پیشین شما حقیقتا در گذشته بوده و پایان پذیرفته اند؟ اگر شما بطور کامل تجارب و مسایل دردناک و ناخوشایند گذشته خود را کنار نگذاشته و به دست فراموشی نسپرده باشید (البته پس از درس عبرت گرفتن از آنها)، احتمال آنکه آنها را به رابطه کنونی و یا آیندیتان کشانده و بازگردانید بسیار زیاد میباشد. زیرا مشکلات تا زمانی که کاملا حل و رفع نگردند مجددا در مغز مرور گشته و تکرار میگردند. بنابراین بسیار اهمیت دارد که پیش از آنکه وارد رابطه جدیدی گردید با تمام رنجها و مشکلات روحی عمده روابط پیشین خود بطور سازنده ای کنار آمده باشید. 4- آیا حقیقتا از خواسته، نیازها و امیال خود از یک رابطه آگاهی دارید؟ ما همگی با انتظارات و دلایل گوناگون گام در یک رابطه جدید میگذاریم. با آگاهی کامل از این انتظارات و خواسته ها قادر خواهید بود مناسب بودن رابطه فرا روی خودتان را با دید باز تری تعیین کنید. اغلب افراد همان شخصی را برای آغاز رابطه خود برمیگزینند که در ضمیر ناخودآگاه شان خواهان آن میباشند. ضمیر ناخودآگاه مکانی است که ما عمیق ترین نیازها و آرزوهای ناکام مانده و همچنین ترسهای خود را در آن نگهداری میکنیم. بنابراین بسیار اهمیت دارد که پیش از گام نهادن در یک رابطه جدید تمام احساسات گذشته و نیازهای مربوط به رابطه آینده خود را مورد بررسی قرار دهید. منصفانه درباره هر آنچه که از یک رابطه و همچنین از ویژگیهای شریک زندگی خود انتظار دارید مطمئن و آگاه گردید.
|
ابریشم |
07-27-2010 10:18 AM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif حفظ فضای عاشقانه زندگی
این رو همه میدونند که بعد از مدتی زندگی مشترک دیگر از آن شیطنت ها و رمانتیک بازیهای اول زندگی (یا نامزدی - عقد) خبری نیست.
اما آیا باید این رو به عنوان یک اصل پذیرفت؟
بسیاری از خانمها و آقایان که مدتی از شروع زندگی مشترکشان میگذرد، وقتی به گذشته نگاه میکنند یاد دورانی میافتند که عاشق یکدیگر بودند و هیچچیز نمیتوانست جلوی زندگی عاشقانهشان را بگیرد، اما وقتی با هم ازدواج میکنند و مدت زمانی از این ماجرا میگذرد، عشق از زندگی آنها رخت برمیبندد.
آنها درگیر گرفتاریهای روزمره میشوند و سرشان آنقدر شلوغ میشود که زندگی مشترک برایشان یکنواخت شده و جذابیت خود را از دست میدهد. در این شرایط زمانی هم که تصمیم میگیرند تا به زندگیشان سر و سامان داده و طراوت گذشته را به آن بازگردانند، سردرگم میشوند که از کجا باید شروع کنند ؟
باید از زمانی که در کنار هم هستید لذت ببرید و تصور کنید نزد دوست داشتنیترین فرد زندگی خود هستید.
زندگی رمانتیک فرایند پیوند دادن است. بسیاری از زوجها معمولا سعی میکنند فضای عاشقانه را با غافلگیر کردن طرف مقابل مثلا با رفتن به یک رستوران فوقالعاده و یا برنامهریزی یک مسافرت به زندگی خود بیاورند. اما زمانی که میبینند طرف مقابلشان چندان خوشحال نشده، خیلی ناراحت میشوند. این امر کاملا طبیعی است، چرا که ممکن است چیزهایی که برای شما جالب و سرگرم کننده هستند، برای همسرتان جذاب نباشند.
از آن جایی که بیشتر افراد با تکنیکهای ذهنخوانی آشنا نیستند! پس بهتر است از همسر خود سوال کنید چه چیزی دوست دارد. فقط کافی است بگویید: «تو، زندگی همراه با عشق را در چه چیزهایی میبینی؟» ، «عقیده ی تو در مورد یک ملاقات فوقالعاده چیست؟ برای مسافرت کدام شهر را انتخاب میکنی؟»
مثلا : آیا همسرتان اهل هنر است؟ خوب میتوانید او را به موزه و یا نمایشگاههای مختلف ببرید.
او را غافلگیر کنید:
پرسیدن علایق همسر و سپس عمل بر طبق گفتههای او به این معنا نیست که شما نمیتوانید او را غافلگیر کنید، حالا حتما نباید یک مسافرت باشد، میتوانید یک یادداشت ساده ، اما غافلگیر کننده را در کیفش قرار دهید، غذا و یا سالاد مورد علاقهاش را درست کنید و او را به فیلمی که به تازگی اکران شده و او آرزوی دیدنش را دارد، ببرید.
برقراری ثبات:
زندگی رمانتیک یک اتفاق نیست. این نیست که شما آخر هفته بیرون بروید و همه چیز تمام شود. این امر مستلزم تلاشهای مداوم است. البته اگر شما خلاق نباشید شاید برایتان کمی مشکل باشد. پس باید راهی پیدا کنید تا به شما کمک کند. بهتر است از سوال کردن از خود شروع کنید، سپس چند کتاب در مورد موضوعی که به شما پیشنهاد کرده خریداری کنید.
توجه کردن:
توجه خود را بر روی یکدیگر معطوف کنید نه بر روی اینکه در زمانی که با او هستید، چه کار دیگری هم میتوانید انجام دهید:
میخواهید با هم به پارک بروید؟ پس لطفا تلفن همراه و کیفتان را با خود نبرید.
ایجاد فضای همراه با عشق در زندگی زناشویی امری نیست که یک شبه و بدون تلاش و کوشش به دست آید. در زندگی مشترک همیشه باید رفاقت و دوستی وجود داشته باشد. برنامههایی بریزید که علایق هر دو نفر را تطمیع کند، با به کارگیری رموز عاشقانه ی کوچک یکدیگر را غافلگیر کنید و زمانی که با یکدیگر هستید تمام توجه خود را به او معطوف سازید.
http://www.yazgulu.com/kartlar/sevgi...lilergunu4.jpg
|
ابریشم |
07-27-2010 10:19 AM |
....اول شناخت بعد ازدواج......
طبعاً زن و مرد متفاوت از یکدیگرند؛ چون آنان از دو سیاره مختلف آمده اند. پس چگونه می توانند زندگی سعادتمندی داشته باشند؟
آیا زندگی یک زوج صمیمی و محرم می تواند به جدایی کشیده شود؟
شواهد علمی جدید نشان می دهد که اگر زوجین تغییرات مراحل زندگی زناشویی را درک نکنند، این موضوع محتمل می شود. علاوه بر این، چیزی که به راحتی می توان پیش بینی کرد، زمان طلاق است. زیرا مغز انسان یک سری از تغییرات فطری را در طی زندگی زناشویی مرور می کند. اگر زن و شوهری بتوانند این تغییرات فطری را درک و لمس کنند، روابط شان پایدار و شکوفا می شود، اما اگر این کار را نکنند زمزمه طلاق در زندگی آنان اجتناب ناپذیر است.
چگونه ذهن زن و شوهر در زندگی زناشویی آنها تاثیر می گذارد؟ بر اساس مطالعات انجام شده در مغز انسان تغییرات زیادی در طول مراحل مختلف ازدواج رخ می دهد. این تغییرات در مغز به تغییرات در رفتار منجر می شود. فهمیدن این تغییرات رفتاری می تواند کلیدی برای ازدواجی موفق باشد.
● عشق
وقتی زن و شوهر به اصطلاح از یکدیگر شناخت پیدا کردند و به هم علاقه مند شدند، مغزشان شروع به «عاشق شدن» می کند. در این مرحله، بدن ماده ای به نام «فرومونز» ترشح می کند. برای نمونه، وقتی زن و شوهری به هم نگاه می کنند، پیوند محکمی بین آنها احساس می شود و حس می کنند یک روح در دو بدن هستند.
هورمون دیگری به نام «اکسیدوزین» هم نقش مهمی ایفا می کند. «اکسیدوزین» هورمون اتصال نامیده می شود. این هورمون شبیه هورمونی است که بعد از زایمان در بدن مادر تولید می شود.
این هورمون پیوند محکمی بین مادر و نوزاد تازه متولد شده ایجاد می کند. همینطور «اکسیدوزین» پیوند محکمی بین دونفری که عاشق هم هستند به وجود می آورد. «اکسیدوزین» از توجه به رفتار ناخوشایند همسران جلوگیری می کند، درست مثل مادری که از گریه نیمه شب نوزادش و یا از اینکه نوزادش با ناخن های کوچکش او را چنگ می اندازد عصبانی نمی شود. اما این مرحله هم تمام می شود و مرحله جدیدی از رابطه آغاز می شود.
● سرخوردگی
چند ماه یا حتی یک سال بعد از ازدواج، هورمون ها و فعل و انفعالات مغز شروع به تغییر می کند: فکر که قسمتی از مغز است به این سمت می رود که همسر دارای چه ضعف هایی است. این موضوع زمانی به وجود می آید که زن و شوهر به سادگی از رفتار همسرشان آزرده خاطر می شوند. اگر زوجی در زمانی که در مرحله عشق قرار دارند ازدواج کنند، در مرحله «سرخوردگی» دچار تردیدی جدی درباره انتخابی که کرده اند می شوند.
به یک نمایش خانوادگی توجه کنید. شوهر روی کاناپه لم داده و برنامه تلویزیونی مورد علاقه خود را تماشا می کند. زن به این دلیل که شوهرش در حال تماشای تلویزیون است و دیگر مثل گذشته او را تحسین نمی کند، می رنجد. او احساس سرخوردگی می کند خصوصاً به خاطر اینکه شوهرش مثل سابق با او صحبت نمی کند.
از طرف دیگر، شوهر هم خوشبخت نیست. او نمی تواند درک کند که چرا همسرش درباره مسائل کوچک دائم از او انتقاد می کند.
او با خود فکر می کند: «چه چیز دیگری وجود دارد که همسرش خواهان آن است؟» او حس می کند مشکلی وجود دارد ولی نمی داند چگونه آن را حل کند.
فعل و انفعالات مغز در طول مرحله «عشق» به تدریج تغییر کرده است. در این مرحله زن و شوهر خیلی راحت به این فکر می افتند که مشکلی در ازدواجشان وجود دارد. «او کسی نیست که من با او ازدواج کردم.»
اما باید به خاطر داشته باشید که این مرحله طبیعی است و این نومیدی به دلیل تغییرات شیمیایی در بدن است. همچنین یک مرحله ضروری این است که به دو مغز متفاوت کمک کنیم تا برای ابد با هم بمانند.
● کشمکش قدرت
زن و شوهری که سرخوردگی را تجربه کرده اند معمولاً به سمت مرحله کشمکش قدرت می روند.به منظور مبارزه با حس ناامیدی، همسران سعی می کنند زن یا شوهر خود را به مرحله «عشق» برگردانند، اما بیهوده است. وقتی زن و شوهر راه های مختلفی برای مجبور کردن دیگری به تغییر را امتحان می کنند، مشکلات را بیشتر می کند. بعد از همه اینها، ذهن زن و مرد متفاوت فکر، عمل و رفتار می کند.
این رنج آورترین زمان در یک زندگی زناشویی است. اما زوج هایی که کشمکش قدرت را متوقف می کنند باید توجه داشته باشند که تفاوت ذهن ها در حقیقت می تواند کلیدی برای ازدواجی پایدار و شاد باشد آنان باید به خاطر داشته باشند که آنها همینند که هستند. آنان دو روح در دو بدن هستند.
بعد از اینکه عشق ضعیف تر شد، شوهر احتمالا استقلال بیشتری می خواهد و زن می خواهد با دوستان خانمش ارتباط بیشتری داشته باشد.
یکی از دلایلی که زوج ها در طول زمان کشمکش قدرت از یکدیگر انتقاد می کنند این است که مردان و زنان درباره استقلال در ازدواج عقاید متفاوتی دارند. بسیاری از ازدواج هایی که به طلاق ختم می شود به طور متوسط هفت تا هشت سال دوام داشته است. این همان زمانی است که زن یا شوهر تلاش می کند تا همسر خود را «تغییر» دهد.
بله، طبیعت به ما اجازه برگشت به عقب را نمی دهد؛ طبیعت به سوی جلو حرکت می کند و ما هم مجبوریم با آن جلو برویم. این مرحله جدیدی از زندگی زناشویی است که زوجین صبر می کنند اما برای اینکه به آن برسند، باید هوشیار باشند.
● آگاهی
درمراحل عشق، سرخوردگی و کشمکش قدرت، زن و شوهر خیلی به هم نزدیک می شوند و خیلی از زوج ها به این نکته توجه نمی کنند. در حقیقت آنها آنقدر به هم نزدیک می شوند که به شخصیت طرف مقابلشان اهمیتی نمی دهند. یک مرد احساس می کند نیازهای عاطفی همسرش و حتی توجه به خانه داری او وقت تلف کردن است. از سوی دیگر، زن هم بر این عقیده است که عادات، سرگرمی ها، توجه به کار و نیازهای شوهرش برای استقلال، خودخواهانه و برای زندگی زناشویی آنها خطرناک است. در مرحله آگاهی زن و شوهر هوشیار می شوند. آنها تصور می کنند به روشی ناسالم به یکدیگر نزدیک بوده اند و حالا از نظر روانشناختی باید جدا شوند. برای نمونه مرد تصمیم می گیرد وقتی همسرش کاری را که از نظر او ناخوشایند است انجام می دهد، حرفی نزند. زن تصمیم می گیرد به جای رفتن به یک میهمانی در خانه بماند بدین طریق سعی می کنند یکدیگر را آزار دهند . بعد از کشمکش های متعدد سرانجام مرد متوجه می شود که حق با همسرش است: اگر زوجی به قدر کافی با هم نباشند یک رابطه ناکام ایجاد می شود. از سوی دیگر، زن می فهمد که حق با شوهرش است: اگر استقلال به اندازه کافی وجود نداشته باشد، رابطه به مشکل برمی خورد.
وقتی طرفین خیلی از هم دور شوند، رابطه خوشایندی که در اول ازدواجشان داشتند، از بین خواهد رفت. از طرفی وقتی طرفین خیلی با هم صمیمی باشند یکی از آنها اجازه نخواهد داد که دیگری به خودش برسد و زندگی زناشویی دوام نمی آورد.
● ازدواج پایدار
اگر روش های ارتباط بین زن و شوهر با نوعی همیاری ایجاد شود، ازدواجی متعادل حاصل می شود. کشمکش قدرت از بین می رود و رابطه ای تکامل یافته زن و شوهر را پیوند می دهد. آنان هم زمان می توانند رابطه ای صمیمی داشته باشند و یا جدا باشند؛ این دلیل رابطه ای متعادل است. زوج ها با هم زندگی می کنند نه به این خاطر که انسانهایی شبیه هم باشند بلکه به این دلیل که تفاوت خوشبخت بودن را یاد گرفته اند.
● چگونگی پرورش صمیمیت
▪ یک زوج خوشبخت در یک ازدواج سعادتمند کارهای معمولی را برای نزدیک شدن به یکدیگر انجام می دهند. مانند رفتن به میهمانی های خانوادگی، تلفنی صحبت کردن، یا نامه فرستادن وقتی که یکی از زوجین در سفر باشد. این موارد مانند پایه های محکمی هستند که زندگی زناشویی را پایدار نگه می دارند.
▪ زوجین باید با هم مهربان باشند. هیچ کسی بیشتر از زن و یا شوهر لایق لطف و ادب نیست. اشخاص بالغ می دانند که یک زندگی زناشویی موفق به مهربانی طرفین بستگی دارد.
▪ زوجین باید سعی کنند مسائل خود را به جای این که اجازه دهند اختلافاتشان شدیدتر شود حل کنند. به طور حتم آنها عصبانی می شوند و بحث می کنند، اما مطمئن هستند که عذرخواهی می کنند و اختلافاتشان برطرف می شود.
● از جدایی جلوگیری کنیم
▪ زوجین باید درک کنند مرد و زن به طور ذاتی متفاوتند. ممکن است وقتی مرد مشغول تماشای تلویزیون است نمی خواهد که کسی برنامه را عوض کند. زن به جای عصبانی شدن باید درک کند که این برنامه برای او مهم است. ممکن است زن بخواهد درباره احساساتش صحبت کند. مرد باید متوجه باشد که این برای خانه مهم است پس باید وقت بگذارد و به او گوش کند.
▪ زوجین می توانند دوستان مختلفی داشته باشند. معمولا زن دوستان خانم خود را دارد و شوهر هم دوستان آقای خود را دارد. برای هر دوی آنها قابل قبول است و آنها باید یکدیگر را در سرزنده نگهداشتن روابط دوستانه خود تشویق کنند. شوهر باید توجه کند که اگر چه او بهترین دوست همسرش است، ممکن است بعضی از احتیاجات عاطفی او در بین دوستان خانم او برآورده شود. زن هم باید شوهرش را درک کند و به همان اندازه به روابط دوستانه شوهرش با دوستان آقای خود احترام بگذارد.
هر کدام باید زمان، جایگاه یا وظیفه همسرش را قبول کند و به آن احترام بگذارد. این فعالیتها برای زندگی زناشویی آنان سعادتمندی و انرژی به ارمغان می آورد.
▪ دانستن این موضوع که احتمال تغییر احساسات در برابر یکدیگر در طول زمان وجود دارد، بسیار مهم است و این تغییر طبیعی است. فعل و انفعالات مغز مسئول این تغییر است. هیچ نکته ای در تلاش برای مبارزه با آن وجود ندارد. در عوض یکی از طرفین باید اجازه دهد تا این تغییر طبیعی به سوی ازدواجی پایدار هدایت شود. با وجود این، انسانها موجوداتی طبیعی هستند و به راستی طبیعت بسیار خردمند است.
|
ابریشم |
07-27-2010 10:20 AM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif چرا بعد از ازدواج نهال عشق پژمرده میشود؟
حتماً همهٔ شما زوجهائی را دیدهاید که حتی یک هفته پس از ازدواج شور و شوق سابق را ندارند. آنها که تصور میکردند زندگی رویائیشان پس از ازدواج تازه آغاز میشود، با تعجب شاهد پژمردن نهال عشقشان هستند. بیشتر این زوجها آرزو میکنند
حتماً همهٔ شما زوجهائی را دیدهاید که حتی یک هفته پس از ازدواج شور و شوق سابق را ندارند. آنها که تصور میکردند زندگی رویائیشان پس از ازدواج تازه آغاز میشود، با تعجب شاهد پژمردن نهال عشقشان هستند. بیشتر این زوجها آرزو میکنند که به دوران نامزدی برگردند. زمانیکه در آرزوی رسیدن به یکدیگر بودند!...
حتماً همهٔ شما زوجهائی را دیدهاید که حتی یک هفته پس از ازدواج شور و شوق سابق را ندارند. آنها که تصور میکردند زندگی رویائیشان پس از ازدواج تازه آغاز میشود، با تعجب شاهد پژمردن نهال عشقشان هستند. بیشتر این زوجها آرزو میکنند که به دوران نامزدی برگردند. زمانیکه در آرزوی رسیدن به یکدیگر بودند! زمانیکه صدای زنگ تلفن، ضربان قلبشان را بالا میبرد! همهٔ ما گاهی به نامزدهائی برخورد میکنیم که در پارکها و گردشگاههای عمومی در کنار هم قدم میزنند. اگر خودمان متأهل باشیم. شاید در دل بگوئیم ”ای بابا! حال که کلهتان داغ است!! دو روز دیگر که ازدواج کردید، مشکلات زندگی، عاشقی را از یادتان میبرد!!“
اما آنچه عشق را کمرنگ میکند مشکلات زندگی نیست بلکه این حقیقت است که انسان وقتی چیزی را با اطمینان کامل در تصاحب داشت دیگر نیازی به مصرف آن احساس نمیکند. یعنی وقتی شما از داشتن همسر خود مطمئن باشید دیگر برای عشق ورزیدن به او عجله نمیکنید. شما با خود فکر میکنید: روزهای دیگری هم هست. بنابراین از آب دادن به نهال عشق خود غافل میشوید!
آیا فراموش کردهاید که یک گل برای شکوفا شدن به آب و غذا نیاز دارد؟ چگونه توقع دارید که نهال عشق شما بدون آب و آفتاب دوام بیاورد؟!
بعد از ازدواج بیشتر زوجها مشغول امور زندگی روزمرهٔ خود میشوند. به سر کار میروند. یا در خانه میمانند و آشپزی میکنند. گاهی هم به خرید یا میهمانی میروند به همین ترتیب روزها میگذرد و از خواستههای یکدیگر بیاطلاع میمانند، نیازهای روحی همدیگر را فراموش میکنند تا اینکه این غفلت فاصلهٔ زیادی بینشان میاندازد. گاهی سالها به همین صورت میگذرد و آنها خود را با بچهها یا با شغلشان مشغول میدارند و گاهی کاملاً از یکدیگر کنارهگیری کرده و به دنبال عشق جدیدی میروند. آنچه آنها به آن نیاز دارند فرد جدیدی نیست بلکه عشق سابقشان است. همان نهال عشقی که به دلیل بیتوجهی آنها، از گرسنگی و تشنگی در حال پژمردن است. نهالی که اگر آن را همینطور رها کنند به زودی ریشهاش هم خشکیده خواهد شد و دیگر هرگز به زندگی باز نخواهد گشت. چه فایده که شخص جدیدی را پیدا کنیم؟ آن نهال جدید نیز به زودی به همین سرنوشت دچار خواهد شد مگر اینکه ما خودمان را تغییر بدهیم! بهتر است همین امروز به خود گوشزد کنید که شاید این آخرین روز داشتن همدیگر باشد... ممکن است کسی یا حتی مرگ و بیماری شما را از یکدیگر دور کند. ممکن است همین امروز کسی محبوبتان را برباید آری، شاید کسی همین الان در کمین باشد! حالا به ضربان قلب خود گوش فرا دهید! درست است! دوباره مثل همان روزهای آشنائی است! آنوقت فکر اینکه فردا دیگر او را نخواهید داشت بر خود میلرزید! بنابراین در فرصت باقیمانده تا جای امکان عشق و محبت خود را به همسرتان ارائه خواهید داد و اینچنین است که نهال عشق شما شکوفا خواهد شد. عشق همچون گلی است که نیاز به توجه دارد. اگر آب و آفتاب را از آن دریغ کنید پژمرده خواهد شد. اما آنچه بیشتر ما انجام میدهیم فقط کاشتن نهال عشق است.
بعد از آن، بیاعتنا به نیازش آن را رها کرده و به دنبال کار خود میرویم! غافل از اینکه روزی فرا خواهد رسید که در کمال حیرتِ خود و اطرافیان، شاهد خشکیدن ریشههایش خواهیم بود. دیگران خواهند گفت: عجب! عاقبتِ این عشق افسانهای هم جدائی بود!! آیا این عشق هم دروغین بود؟!
اما اشکال از عشق ما نبود! فقط ما آبپاشها را فراموش کرده بودیم! ما پردهها را کشیده بودیم و نور به گلدانمان نمیتابید.
پس بیائید تا دیر نشده خورشید را به خانه دعوت کنیم...
|
ابریشم |
07-27-2010 10:21 AM |
معجزه دوستت دارم
در قصه اي قديمي حکايت مي کنند که وقتي روزي روزگاري در سرزميني دور ,مردم گناهان بسيار کردند و مورد خشم خداوند قرار گرفتند خداوند بر آن شد تا تنبيهي سخت بر آنها مقرر فرمايد .
تنبيهي سخت تر از آتش و سيل و زلزله و قحطي و بيماري , تنبيهي که نسل ها را سوزنده تر از آتش بسوزاند بي آنکه کسي ببيندش يا بر آن واقف شود.
پس خداوند دو کلمه "دوستت دارم " را از ذهن و قلب مردم پاک کرد چنان که از روز ازل آن کلمات را نه شنيده , نه گفته و نه احساس کرده باشند.
ابتدا همه چيز عادي و زندگي به روال هميشگي خود در گذر بود .اما بلا کم کم رخ نمود . زماني که مادري مي خواست عشقي بي غش تقديم فرزند کند ,هنگامي که دو دلداده مي خواستند کلام آخر را بگويند و خود را يکباره به ديگري واگذارند , آنگاه که انسان ها ,دو همسايه , دو برادر , دو دوست در سينه چيزي گرم و صادقانه احساس مي کردند و مي خواستند که آن را نثار ديگري کنند زبان ها بسته بود و چشم ها منتظر و آن کلامي که پاسخگوي همه آن اين نيازها بود , از دهان کسي بيرون نمي آمد و تشنگي ها سيراب نمي شد. و بعد...
کم کم سينه ها سرد شد , روابط گسست و ملال و بي تفاوتي جايگير شد . ديگر کسي حرفي براي گفتن به ديگري نداشت.آدم ها در خود فسردند و در تنهايي بي وقفه از خود پرسيدند : چه شد که ما به اينجا رسيديم , کدام نعمت از ميان ما رخت بر بست؟ و اندوه امانشان را بريد . خداوند دلش بر اين قوم که مفلوک تر از همه اقوام جهان شده بودند سوخت و کلمات " دوستت دارم " را به ذهن و قلب آنها باز گرداند ...
خدا را شکر که ما هنوز ميتوانييم به يکديگر بگوييم : " دوستت دارم " !
|
ابریشم |
07-27-2010 10:25 AM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%2811%29.gif .:: عشق از زبان بچهها ::.
سوالهاي زير را از بچههاي 5 تا 10 ساله پرسيدهاند. اما انگارجوابهاي آنها خيلي بچگانه نيست!
بهترين سن براي ازدواج چند سالگي است؟
«84 سالگي! چون در آن سن مجبور نيستيد کار کنيد و ميتوانيد هي دراز بکشيد و فقط همديگر را دوست داشته باشيد.» جودي، 8 ساله
«مهدکودکم که تمام بشود، ميروم و براي خودم دنبال زن ميگردم!» تام، 5 ساله
در اولين قرار ملاقات، زن و مردها به هم چه ميگويند؟
«در اولين قرار ملاقات فقط به هم دروغ ميگويند و اين معمولا باعث ميشود که از هم خوششان بيايد و يک قرار دوم بگذارند.» مايک، 10 ساله
مساله حياتي: بهتر است آدم ازدواج کند يا مجرد بماند؟
«دخترها بهتر است مجرد بمانند، اما پسرها بايد ازدواج کنند چون يک نفر را لازم دارند که دنبالشان راه بيفتد و تميز کند!» لينت، 9 ساله
«بابا اين چيزها سردرد ميآورد. من فقط يک بچهام. من همچين بدبختيهايي نميخواهم.» کني، 7 ساله
چرا دو نفر عاشق هم ميشوند؟
«هيچ کس نميداند چه اتفاقي ميافتد، ولي من شنيدهام که يک ربطهايي به بويي که آدم ميدهد دارد، براي همين است که مردم اين قدر عطر و ادکلن ميخرند.» جين، 9 ساله
«ميگويند يکي به قلب آدم تير ميزند و اين حرفها، ولي مثل اينکه بقيهاش اين قدر درد ندارد.» هارلن، 8 ساله
عاشق شدن چطوري است؟
«مثل يک بهمن که براي زنده ماندن بايد زود از زير آن فرار کني.» راجر، 9 ساله
«اگر عاشق شدن مثل يادگرفتن حروف الفبا سخت است، من يکي که نميخواهم. خيلي طول ميکشد.» لئو، 7 ساله
نقش خوشتيپي در عشق
«اگر ميخواهيد کسي که در حال حاضر جزئي از خانوادهتان نيست، دوستتان داشته باشد، خيلي مهم نيست که خوشگل باشيد.» ژوانه، 8 ساله
«فقط قيافه مهم نيست. من را نگاه کنيد. خيلي خوشتيپم. اما هنوز کسي پيدا نکردهام که با من ازدواج کند.» گري، 7 ساله
«زيبايي يک چيز ظاهري است، نميتواند خيلي ماندگار باشد.» کريستينه، 9 ساله
چرا عشاق دست هم را ميگيرند؟
«ميخواهند مطمئن شوند که حلقههايشان نميافتد، چون خيلي بالايش پول دادهاند.» ديو، 8 ساله
عقايد محرمانه درباره عشق
«من عشق را دوست دارم، فقط به شرطي که وقتي تلويزيون کارتون ميدهد، اتفاق نيفتد.» آنيتا، 6ساله
«عشق آدم را پيدا ميکند، حتي اگر خودت را از آن پنهان کني. من از 5 سالگي تلاش ميکنم که خودم را از آن پنهان کنم ولي دخترها مدام پيدايم ميکنند.» بابي، 8ساله
«خيلي دنبال عشق نيستم. فکر ميکنم کلاس چهارم بودن به اندازه کافي سخت هست.» رژينا، 10 ساله
ويژگيهاي شخصي براي اينکه عاشق خوبي باشيد
«يکي از شما بايد بلد باشد که خوب چک بنويسد، چون حتي اگر صد هزار کيلو هم عشق داشته باشيد، باز هم يک قبضهايي هست که بايد پرداخت کنيد.» آوا، 8 ساله
راههايي که ميشود کسي را عاشق خودتان کنيد
«به آنها بگوييد که فروشگاههاي زنجيرهاي شکلات داريد.» دل، 6 ساله
«يک سري کارها را نکنيد مثلا اينکه کتاني سبز بدبو داشته باشيد... ممکن است با اين کارتان توجه کسي را جلب کنيد اما توجه، عشق نيست.» آلونزو، 9 ساله
«يکي از راههايش اين است که دختر مورد نظر را براي غذاخوردن بيرون دعوت کنيد. حتما يک چيزي بخريد که دوست دارد؛ مخصوصا سيبزميني سرخ کرده.» بارت، 9ساله
چطوري ميشود فهميد دو تا آدمي که توي رستوران غذا ميخورند عاشق هم هستند؟
«فقط نگاه کنيد و ببينيد که مرد صورت حساب را برميدارد يا نه. اين راهي است که ميشود فهميد عاشق شده يا نه.» جان، 9 ساله
«عاشقها فقط به هم خيره ميشوند و غذايشان سرد ميشود. بقيه بيشتر به غذا توجه ميکنند.» براد، 8 ساله
«اگر يکي از آن دسرهايي سفارش بدهند که با آتش درست ميکنند، عاشقند. چون يعني قلب خودشان هم آن جوري است... توي آتش» کريستينه، 9 ساله
وقتي مردم ميگويند: دوستت دارم، به چه فکر ميکنند؟
«به خودشان ميگويند: بله واقعا دوستش دارم. ولي کاش ميشد حداقل روزي يک بار دوش بگيرد.» ميشله، 9ساله
چطور ميشود عاشق ماند؟
«اسم زنتان را فراموش نکنيد... اين کار کل عشق را نابود ميکند.» راجر، 8 ساله
«همسرتان را زياد ببوسيد. اين کار باعث ميشود او يادش برود که شما هيچ وقت آشغال را بيرون نميگذاريد.» رندي، 8ساله
|
ابریشم |
07-27-2010 10:26 AM |
دو كليد طلايي براي نفوذ در دلها
تواضع يكي از اصول مسلم اخلاقي است و انسان با تواضع مي تواند بالاترين درجات را كسب نمايد زيرا هر كس فروتني را پيشه سازد خداوند تعالي مقام او را بالا مي برد.
آفتاب یزد: دانستن اينكه چه عواملي باعث افزايش روزافزون دوستي مي شود ، در واقع به معناي در دست داشتن كليد ورود به اندرون خانه دلها ست. هر كس كه اين كليد را در اختيار داشته باشد و راه نفوذ در قلبها را بداند، در واقع گنجينه دوستي را به چنگ آورده است.
به راستي اين كليدهاي طلايي كه مي توان در دل ها راه يافت و دوستي ها را با آن روز به روز زيادتر كرد چه هستند؟ در اين مقاله با دو كليد مهم براي راهيابي به قلب دوستان خود آشنا مي شويد:
1- ابراز علاقه و دوستي:
محبت، رمز و راز زندگي است و بعضي از روانشناسان معتقدند كه بسياري از بيماريهاي دروني فقط به خاطر فقدان محبت و سركوب كردن عاطفه هاست.
همان گونه كه قبلاً آورديم دوستي و محبت داراي مراتبي است.اگر مي خواهيم محبوب دلها شويم بايد ديگران را دوست بداريم. ديگران را دوست بداريم تا ديگران نيز ما را دوست بدارند. بايد به آنان عشق بورزيم تا آنان هم به ما عشق بورزند. تنها از راه محبت و دوستي است كه مي توان مالك دل ها شد و در قلب ها نفوذ پيدا كرد.
براي زياد شدن دوستي و استحكام آن بايد اين محبت و علاقه را ابراز كرد و آن را با زبان و با عمل (يعني با نيكي به او و نزديكان و دوستداران او) نمايان نمود.
محبت همچون آبي است كه به جريان مي افتد. اين آب هم پاك است و هم پاك كننده. ابراز علاقه و محبت، هم بر دوستي مي افزايد و هم نامهرباني ها را از بين مي برد. تنها در سايه محبت و ارادت است كه ناملايمات و لغزش ها و غفلت ها- كه طبيعت بشر است- مزاحم دوستي نمي شوند و آتش گرم محبت همه ناملايمات را مي سوزاند.
2- تواضع:
تواضع يكي از اصول مسلم اخلاقي است و انسان با تواضع مي تواند بالاترين درجات را كسب نمايد زيرا هر كس فروتني را پيشه سازد خداوند تعالي مقام او را بالا مي برد.
اما آنچه كه در اينجا مورد بحث ما ميباشد آن است كه تواضع مي تواند مايه تقويت دوستي شود. برعكس، هرگونه تكبر و بزرگ نمايي بين دوستان صميميت را از بين مي برد و موجب تفرقه مي شود.
از يكي از علماي معاصر نقل شده كه در يكي از نيمه شب ها وي از خواب بيدار مي شود و حس مي كند كه صدايي از داخل حياط مي آيد. بيرون مي رود و مي بيند دزدي آمده و ميوه هاي باغچه را جمع كرده ولي طوري سنگين است كه نمي تواند آن را بلند كند و به دوش بيندازد. ايشان خيلي آهسته وارد حياط مي شود و بدون آنكه آن شخص متوجه شود، كمك مي كند تا وي گوني را بلند كند و بر دوش بگذارد. ناگهان دزد متوجه مي شود كه شخصي آمده. نگاه مي كند و مي بيند كه آن جناب است. ابتدا عذرخواهي مي كند اما ايشان در جواب با كمال ادب و تواضع مي فرمايد: خير آقا، شما به منزل پدرتان آمده ايد و نيازي به گرفتن اجازه نداريد و با اصرار زياد وي را مجبور مي كند ميوه ها را با خود ببرد. فرداي آن روز دزد به محضر ايشان مي آيد و توبه مي كند و از آن پس انساني مومن و پرهيزكار مي شود.
آري اگر تواضع و ادب چنين در روحيات اشخاص خلافكار تاثيرگذار است قطعاً اثر آن در جان و روح دوستان با ايماني كه براي زندگي خود دوستي و محبت و ارادت را برگزيده اند بـه مـراتب بيشتر و عميق تر است. بنابراين تا مي توانيم به ديگران محبت كنيم و با ادب و احترام در دل ها وارد شويم.
|
اکنون ساعت 01:51 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)