پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   بیا با خدای مهربان حرف بزنیم (خسته ای؟ دلتنگی؟ سریع بیا اینجا) خدایم ای خدایم ، صدایت می کنم بشنو صدایم (http://p30city.net/showthread.php?t=3113)

Omid7 04-17-2010 05:11 PM

خدایا
فرمودی که اگر به تو ایمان آورم
هرگز تنهایم نخواهی گذاشت
چرا در سخت ترین مواقع زندگی
ردپایی از تو نمی بینم
چرا در آن اوقات رهایم کردی

فرمود
بنده عزیزم
تورا دوست دارم
وهرگز تنهایت نگذاشته
ونخواهم گذاشت
اگردر سخت ترین اوقات
فقط یک رد پا می بینی
آن رد پای من است
که تورا به دوش کشیده ام

Omid7 04-17-2010 05:14 PM

پروردگارا ...
تو را قسم به شب پر ستاره، تو را قسم به دل پاره پاره،
تو را قسم به شهاب گریزان، تو را قسم به لحظه های برگ ریزان،
تو را قسم به نگاه معصوم کودک،
تو را قسم به شکوه باز شدن غنچه های پر امید،
تو را قسم به اشک توبه،
تو را قسم به ستاره های دل انگیز،
تو را قسم به دعای مادر!
چنان ذکرت را بر زبانم جاری کن که حتی در بستر بیماری و در زمان گفتن هر آنچه که نمی دانم، فقط نام تو بر زبانم باشد
بگذار چنان در روح و افکارم رخنه کنی که هیچ تارو پودی از من بدون تو شکوفا نگردد.

Omid7 04-17-2010 05:21 PM

خدایا!
نه مجنونم، كه این همه از بودن تست،
نه سرگشته، كه دل به سوی تو گشته،
نه پریشان، كه تو جانی و جانان،
تو جانی و جانان ...

آنقدر از خوبی تو می نویسم،
تا دستهایم دوست داشتنت را احساس كنند،
و آنقدر زیر لب زمزمه ات می كنم،
تا طعم بوسیدن تو كامم را شیرین كند ...

تو بیش از اینها خدایی،
من نیز باید بیش از اینها بنده باشم ...

خلقت من، از همه عظمت آفرینش تو،
نقطه ایست در بیكران بودنت،
این دایره های تودرتو،
پرگاریست كه در جستجوی تو می زنم ...

takdone_dokhtar 04-18-2010 01:14 AM

خداوندا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من چون تویی دارم و تو چون خود نداری

رزیتا 04-19-2010 01:56 AM

[IMG]http://www.**********/images/wx4ji72i4zc2b0s4fsl5.jpg[/IMG]

behnam5555 04-21-2010 01:50 PM

مناجات...
 
الهی به سویت آمده ام


http://safireaseman.com/images/doafa/ID=51_doa_2f.jpg


به نام خداوند زیبا و بی همتا
الهی به سویت آمده ام
الهی به سوی تو
الهی آمدم
نگی دیره
نگی با چه رویی
نگی مگه من نگفته بودم؟
چرا،گفته بودی
گفته بودی:بنده من باش
اما من بنده دلم و آرزوهای دور و درازش شدم
گفته بودی:مراقب دشمن قسم خورده ات باش
خوش خیال و زود باور ،در اردوی همان فریبکار چادر زدم
گفته بودی:تنهات نمیزارم،یادم کن یادت میکنم
خودم رو تنها دیدم و تنهاییم را با یاد یارانی که مار بودند پر کردم
گفته بودی:راه اینه،از بیراهه رفتم و سرگردان شدم
میدونم این همه رو گفته بودی و نشنیدم
اما تو بخشنده تر از اونی که اشک پشیمانیم را ببینی و باران رحمت خطاپوشت را دریغ کنی
الهی وعده خودت که جرات امدن به من داد
فرمودی از رحمت من مایوس نشوید،همه گناهان شمارا میبخشم باز گردید
الهی آمدم
خسته و غبار آلود
با دستانی خالی و قلبی پر امید
الهییییییییییی، نگی دیره

behnam5555 04-21-2010 01:52 PM


خدایا ! عقیده ی مرا از دست عقده ام مصون بدار

خدایا ! به من قدرت تحمل عقیده ی مخالف ارزانی کن

خدایا! رشد عقلی و عملی ، مرا از فضیلت ِ تعصب ، احساس و اشراق محروم نسازد

خدایا ! مرا همواره آگاه و هوشیار دار ، تا پیش از شناخت ِ درست و کامل کسی یا فکری مثبت یا منفی قضاوت نکنم.

خدایا ! جهل آمیخته با خود خواهی و حسد ، مرا رایگان ابزار قتاله ی دشمن ، برای حمله به دوست نسازد.

خدایا ! شهرت ،منی را که می خواهم باشم ، قربانی منی که می خواهند باشم نکند

خدایا ! در روح من اختلاف در انسانیت را با اختلاف در فکر و اختلاف در رابطه با هم میامیز ، آنچنان که نتوانم این سه اقنوم جدا از هم را باز شناسم.

خدایا ! مرا به خاطر حسد ، کینه و غرض ، عمله ی آماتور ظلمه مگردان.

خدایا ! خود خواهی را چنان در من بکش که خود خواهی دیگران را احساس نکنم و از آن در رنج نباشم

خدایا ! مرا در ایمان اطاعت مطلق بخش تا در جهان عصیان مطلق باشم

خدایا ! به من تقوای ستیز بیاموز تا در انبوه مسئولیت نلغزم و از تقوای ستیز مصونم دار تا در خلوت عزلت نپوسم

خدایا ! مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان
اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن
لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و درد های عزیز بر جانم ریز.

خدایا! مگذار که آزادی ام اسیر پسند عوام گردد….که دینم در پس وجهه ی دینیم دفن شود…که عوام زدگی مرا مقلد تقلید کنندگانم سازد..که آنچه را حق می دانم بخاطر اینکه بد می دانند کتمان کنم

خدایا ! به من توفیق تلاش در شکست..صبر در نومیدی..رفتن بی همراه..جهاد بی سلاح..کار بی پاداش..فداکاری در سکوت..دین بی دنیا..خوبی بی نمود…دین بی دنیا…عظمت بی نام… خدمت بی نان..ایمان بی ریا…خوبی بی نمود…گستاخی بی خامی…مناعت بی غرور..عشق بی هوس ..تنهایی در انبوه جمعیت…ودوست داشتن بی آنکه دوست بداند…روزی کن
خدایا !آتش مقدس شک را آن چنان در من بیفروز
تا همه یقین هایی را که در من نقش کرده اند بسوزد
وآنگاه از پس توده ی این خاکستر
لبخند مهراوه بر لبهای صبح یقینی
شسته از هر غبار طلوع کند
خدایا! مرا از چهار زندان بزرگ انسان :«طبیعت»، «تاریخ» ،«جامعه » و«خویشتن» رها کن ، تا آنچنان که تو ای آفریدگار من ، مرا آفریدی ، خود آفرید گار خود باشم، نه که چون حیوان خود را با محیط که محیط را با خود تطبیق دهم.
خدایا ! به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم ومردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم.


خدایا ! قناعت ، صبر و تحمل را از ملتم بازگیر و به من ارزانی دار.

خدایا ! این خردِ خورده بین ِ حسابگر ِ مصلحت پرست را که بر دو شاهبال ِ هجرت از« هست »و معراج به « باشد» م ، بند های بسیار می زند ، رادرزیر گام های این کاروان شعله های بی قرار شوق، که در من شتابان می گذرد ، نابود کن.

خدایا! مرا از نکبت دوستی ها و دشمنی های ارواح ِ حقیر ، در پناه روح های پر شکوه و دل های همه ی قرن ها از گیلگمش تا سارتر و از سید ارتا تا علی و از لوپی تا عین القضاة و مهراوه تا رزاس ، پاک گردان.
خدایا ! تو را همچون فرزند بزرگ حسین بن علی سپاس می گذارم که دشنان مرا از میان احمق ها بر گزینی ، که چند دشمن ابله نعمتی است که خداوند به بندگان خاصش عطا می کند.

خدایا !مرا هرگز مراد بیشعور ها و محبوب نمک های میوه مگردان.

خدایا ! بر اراده، دانش ، عصیان ، بی نیازی ، حیرت ، لطافت روح ، شهامت و
تنها ئی ام بیفزای.

خدایا ! این کلام مقدسی را که به روسو الهام کرده ای هرگز از یاد من مبر که :«من دشمن تو و عقاید تو هستم، اما حاضرم جانم را برای آزادی تو و عقاید تو فدا کنم».

خدایا در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهی می کشاند مرا با نداشتن و نخواستن روئین تن کن.

خدایا به هر که دوست می داری بیاموز که : عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر که دوست تر میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر.

خدایا ! مرا از همه ی فضائلی که به کار مردم نیاید محروم ساز . و به جهالت ِ وحشی ِ معارفِ لطیفی مبتلا مکن که در جذبه ی احساس های بلند و اوج معراج های ماوراء ، برق گرسنگی در عمق چشمی و خط کبود تازیانه را به پشتی، نتوانم دید.

خدایا ! به مذهبی ها بفهمان که
آدم از خاک است
بگو که : یک پدیده ی مادی به همان اندازه خدا را معنی می کند که یک پدیده ی غیبی ، در دنیا همان اندازه خدا وجود دارد که در آخرت . و مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد.

خدایا ! به من بگو تو خود چگونه می بینی ؟ چگونه قضاوت می کنی ؟
آیا عشق ورزیدن به اسم ها تشیع است ؟
یا شناخت مسمی ها؟
و بالاتر از این – یا پیروی از رسم ها؟

خدایا! چگونه زیستن را تو به من بیاموز ، چگونه مردن را خود خواهم دانست.
خدایا مرا از این فاجعه ی پلید مصلحت پرستی که چون همه گیر شده است ، وقاحتش از یاد رفته و بیماریی شده است از فرط عمومیتش ، هر که از آن سالم مانده بیمار می نماید، مصون دار تا: به رعایت مصلحت ، حقیقت را ضبح شرعی نکنم.

خدایا ! رحمتی کن تا ایمان ، نان و نام برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم تا از آنها باشم که پول دنیا را میگیرند و برای دین کار میکنند ، نه از آنان که پول دین را میگیرند و برای دنیا کار می کنند.

نیایش های معلم شهید دکتر شریعتی

behnam5555 04-21-2010 01:54 PM


مي گويند خدا نفسي از روحش را در وجود تو دميد ...
خدائي كه بود و نبود من و تو و ما و
تمام ماها به لحظه اي خواست و اراده او بسته است ...
خدائي كه حكمت و اراده اش را نمي شود
به سادگي فهميد و فهميدنش چيزي مي خواهد كه بعضي ها به آن مي گويند سعادت !!!
خدائي كه ...
خدائي كه خداست !
چه تو مسلمان باشي ، چه مسيحي باشي و چه حتي لائيك به دنيا بيائي و لائيك زندگي كني و لائيك بميري ...
خدائي كه زندگي را جاري ساخت ،
چه تو باشي و چه نباشي و چه زندگي كني و چه بميري ...
خدائي كه خواست تنها حي قيوم اين جهان باشد و جز خودش هرچه را كه بود زندگي ببخشايد و بميراند و ... خدا خداست و تنها خواست مطلق در جهان از آن اوست ...
خدا خواسته كه تو بشنوي و ببيني و لمس كني و ...
خدا خواسته تو بفهمي ...
خدا خواسته انديشه اي كني بر اين جهان خلقت و شكر او را بجاي آوري ...
شكرش كني نه بخاطر اينكه تو را آفريد ، نه بخاطر اينكه جهان را آفريد و نه بخاطر هزاران آفرينش ديگر او ... تو را آفريد تا شكر كني كه تو را مخلوقي آفريد صاحب انديشه ... و اكنون اگر كمي نيك بنگري و كمي نيك بيانديشي خواهي فهميد ...به راستي خدا نفسي از روحش را در وجود تو دميد ...

forrest 04-21-2010 01:55 PM

سه‌دان جار هاتم و له‌ده‌رگه‌ی ماڵه‌كه‌تم دا و
له‌وێ نه‌بووی!
ئه‌ی له‌ كوێی خودای من...ئه‌ی له‌كوێی!؟

behnam5555 04-21-2010 01:56 PM




نوازش - عشق آسمانی


به خدا گفتم :
- میشه لمست کنم ؟
هوا ابری شد و
بارون گرفت ...
خدا جون , گرمی دست آدما , دروغیه
خدا جون , چشمای من , اسیر این شلوغیه
خدا جون , رنگو وارنگن آدما , جور واجورن
خدا جون , قولای این آدما کشک و دوغیه
من می خوام , دست نوازش بکشی روی سرم
من می خوام ترانه هاتو بشنوه , گوش کرم
خدا جون می خوام یه عاشقی باشم برای تو
که تو دستامو بگیری که دیگه هیچ جا نرم
خدا جون من پر از اشتباهمو و پر از بدی
چرا پس راه درستو , تو نشونم نمی دی ؟
خدا جون , گم شدم اینجا , نکنه ندیدمت ؟
آخ خدا جون , من دارم میشم شبیه خط خطی
من دارم حل میشم اینجا , دارم عادت می کنم
من دارم به هر کسی , عرض ارادت می کنم
این مترسکا دارن , قلبمو , آتیش می زنن
آره من دارم , همین ها رو زیارت می کنم
خدا جون , نمی کشی دست نوازش رو سرم ؟
پس چرا بهم نمی گی که کنارشون نرم ؟
آخه عشقی , که دارن این آدما , قلابیه
شایدم گفتی بهم , من نشنیدم , که کرم ...
کاشکی بارون , منو میشستو و میبرد از رو زمین
من می خوام تازه بشم , خب تازگی , یعنی همین
خدا جون , چیز زیادی دارم از شما می خوام ؟
خدا جون , تورو خدا , یه کم با من حرف بزنین ...



behnam5555 04-21-2010 01:58 PM


آهنگری بود كه با وجود رنج های متعدد و بیماری اش عمیقاً به خدا عشق می ورزید.
روزی یكی از دوستانش كه اعتقادی به خدا نداشت از او پرسید:
«تو چگونه می توانی خدایی را كه رنج و بیماری نصیبت می كند دوست داشته باشی؟»
آهنگر سر به زیر آورد و گفت:
«وقتی كه می خواهم وسیله ای آهنی بسازم یك تكه آهن را در كوره قرار می دهم.
سپس آن را روی سندان می گذارم و می كوبم تا به شكل دلخواهم درآید.
اگر به صورت دلخواهم درآمد می دانم كه وسیله مفیدی خواهد بود اگر نه آن را كنار می گذارم.
همین موضوع باعث شده است كه همیشه به درگاه خداوند دعا كنم كه خدایا!
مرا در كوره های رنج قرار ده اما كنار نگذار!»

behnam5555 04-21-2010 02:05 PM


امروز سپاسگذارم از خدا که موهبت بزرگ عشق را از دلم جدا نکرده
امروز

سپاسگذارم از خدا که بین ما آرامشی قشنگ قرار داده

امروز سپاسگذارم از خدا که در دلمان محبت و لطف قرار داده

امروز سپاسگذارم از خدا که ما را به سمت کامیابی و موفقیت و کمال هدایت می کند

امروز سپاسگذارم از خدا که چشمان تو را ورای چشمان معجزه قرار داده

امروز سپاسگذارم از خدا که بینمان شهامتی از حضور و رشادتی از خشوع کاشته است

امروز سپاسگذارم از خدا که نه از سر گدایی محبت و جلب توجه ، بلکه در سایه عشق و محبت خدا در کنار تو هستم

امروز سپاسگذارم از خدا که تو را آیینه حضور من و مرا آیینه حضور تو قرار داده

امروز سپاسگذارم از خدا که ذهنمان را معطوف هم و دلمان را مشغول هم و جسممان را مکشوف هم قرار داده

امروز سپاسگذارم از خدا که در هم ادغاممان کرده تا معجونی از عشق بر همه کائنات بر هم بزند

امروز سپاسگذارم از خدا که زرین وجود طلائی هستی را در پیامی برای سعادتمان بیان کرده

امروز سپاسگذارم از خدا که تابلوهای جهت دار نشانه را برسر راه پر گزندمان قرار داده

امروز سپاسگذارم از خدا که نه سرنوشت را بر ما بلکه مارا بر سرنوشت چیره کرده است

امروز سپاسگذارم از خدا که من را معبود عابدی چون خود و من را معشوق عاشقی جون او قرار داده

امروز سپاسگذارم از خدا که نهیف واژه ی جسم را بر سوار روح رشادت بخشیده

امروز سپاسگذارم از خدا که بر جان طبیعت ابر را و باران را رمیده ،
و به من فریاد عطا کرده ،
تا بلند آوازه چنان بگویم دوستت دارم ،
که رستم را از مرکب بر زمین بیافکنم و عرش را بلرزانم

امروز سپاسگذارم از خدا که مخلص وجود گرم و مهلک روح نرم و لطیفت هستم

امروز سپاسگذارم از خدا بخاطر تکامل در پرده ملاقات ادغام آمیز من و تو

امروز سپاسگذارم از خدا که هنوز هستم ، با محتوا

امروز سپاسگذارم از خدا که هنوز هستی ، با محتوا

امروز سپاسگذارم از خدا که هنوز ما هستیم ، اما پر محتوا

امروز سپاسگذارم از خدا به خاطر عطری در قفسه کتابخانه که بوی تو را می دهد ، یعنی بوی عشق

امروز سپاسگذارم از خدا به خاطرخلق کلمه ی ما

امروز سپاسگذارم از خدا به خاطر همه خوبی ها

behnam5555 04-21-2010 02:09 PM


فرازی از مناجات امیرالمومنین



سیره واقوال

امیرالمومنین(ع) بیش از هر چیز بر زهد و پرهیز در سرای پرزرق و برق دنیا تاکید دارد،
خصوصا آن که واپسین دوران عمر مقدس او زمانه ای را شاهد بود که طامعان جیفه دنیا برای کامجویی از این ادیم ناپایدار،
از هیچ جفایی دریغ نورزیده وحتی پیشقراولان عبادت و جهاد، به دام زفت دنیا درافتاده بودند.
تنها معدودی از یاران مخلص علی(ع) به کنه خطابه های آتشین او در مذمت دنیا پی برده و از نفس سوزان او در نجواهای سرچاه، توشه ای اندوخته و دل از طنین مناجات های جانسوز او در نخلستان های کوفه سفته بودند.
آن چه در پی می آید گردانیده ی فرازی از یکی مناجات های روح فزای مولی الموحدین(ع) است که در مجموعه ای موسوم به صحیفه علویه گرد آمده است،
امید که قبسي از کلام نافذ آن حضرت در دل های فروخفته ما نیز شرری افکنده و در زمانه ای که قحطی معنویت و خشکسالی چشمان بر سر خلایق سایه افکنده، انبانی از توشه اندوزیم برای آن روز که "لا ینفع مال ولا بنون الا من أتی الله بقلب سلیم"....

« بارالها بر محمد و آل محمد درود فرست و بر من رحمآور آن گاه که اثرم از دنيا زدوده شده و یادم از خلایق محو گردد و در شمار فراموش شدگان درآیم.
خدایا سنّم فرا رفته و پوستم نازک و استخوانم سست گردیده و اجلم نزدیک شده و روزهای عمرم به پایان آمده و شهوت هایم به سر شده، لیک پیامدهای آن به جا مانده است...
خدایا بر من رحم آور آن زمان که چهره ام تغییر یابد و زیباییم نابود گردد و مفاصلم خرد شده و اعضا و جوارحم پراکنده گردد.
خدایا آتش گناهان مرا چون ذغال سوخته است، سخنم قطع شده و مرا هیچ عذر و دلیلی نباشد.
من به بدکاری خود معترف و به گناهان خود در بندم و در گرو کردار خود و غوطهور در دریای خطایا و حیران از فرجام خود و بریده از خود گشته ام...
خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و به رحمتت بر من رحم آور وبه فضلت از من درگذر...
خدایا در محبوبترین امور نزد تو اطاعتت کردم و آن توحید است و در مبغوضترین چیزها یعنی کفر معصیتت نکردم، پس آن چه میان آن دو است از من بیامرز...


خدایا بر ما رحم آور آن گه که غریبانه گِل قبر ما را در برمی گیرد و سقف خانه مان با خشت پوشیده می شود و در حالی که از ایمان تهیدست هستیم در گور خود می آرمیم و در تنگترین مرقد به تنهایی رها می شویم و مرگ ما را در معرکه ای شگفت می رباید و در دیار قومی فرود می آییم که به ظاهر آباد است اما در واقع ويرانه اى بيش نيست...

بارالها بر ما رحم آور آن زمان که پابرهنه و عریان سوی تو آییم، سرهایمان از خاک گور غبار آلود است و چهره هایمان از گرد لحد رنگ پریده و چشمانمان از هراس رستاخیز فرو نهفته و لبهایمان از شدت تشنگی پژمرده است، شکم هایمان از اقامت طولانی گرسنه و عورتمان در معرض دید همگان است و پشتمان از بار گنه سنگین ...
پس این مصائب را با گردانیدن روی کریمت از ما دو چندان مکن و بهره ای را که بدان چشم امید داریم از ما سلب منما...
خدایا اگر گنهکاریم، پس از دریغ حرمتت که بایسته آن هستیم است می گرییم و اگر محروم هستیم مویه می کنیم، چرا که آن چه را از جودت می طلبیم از دست داده ایم...»


behnam5555 04-21-2010 02:11 PM


مناجات ابوحمزه ثمالی ترنمی است زمینی که راه به آسمان ها دارد، ترجمان عشق است ودلدادگی، ونمادی است شکوهمند از عجز و لابه ی بنده ای گنه کار در پیشگاه ارحم الراحمین وخیر الغافرین. هنگامی که انسان این مناجات را در خلوت گاه سحر زمزمه می کند، روح او به ملکوت اعلا عروج می کند و برای مدتی از هیاهو وزرق وبرق دنیا می آساید ودر فضایی آکنده از نوید بخشایش ورحمت سیر می کند.
مناجات های جانبخش امام سجده گران وزینت بخش عابدان، در فضای تاریک مدینه، بارقه ای از رحمت وامید می افکند. شمیم دعاهای جانسوز آن امام همام، آسمان حجاز را عطرآگین نموده وگریه های طولانی تنها یادگار کربلا، مصائب نینوا را در برابر چشمان حکام جور همچنان مجسم می ساخت.

او را زین العابدین وسجاد وبکّاء لقب داده اند ومجموعه ای گرانسنگ به نام «صحیفه سجادیه» از او به یادگار مانده است که هنوز حلاوت آن کاستی نیافته و طراوت آن در گذار زمان زدوده نشده است. این نوشتار نورانی که به «زبور آل محمد» مشهور است مجموعه ای است از آموزه های مکتب اهل بیت که زین العابدین با تمسک به «سلاح دعا» در دوران سیاه اموی برای پیروان خود به یادگار گذارده است. گاه نیز آن حضرت به شاگردان خود ادعیه ای گرانبار می آموخت که از آن جمله است مناجات «ابوحمزه ثمالی» که قرائت آن در اسحار ماه مبارک رمضان سفارش شده است.

این مناجات با ادبیاتی بلیغ وزیبا، آکنده از مضامین عالی توحیدی وعرفانی است. این ترنم زمینی که راه به آسمان ها دارد، ترجمان عشق است ودلدادگی، ونمادی است شکوهمند از عجز و لابه ی بنده ای گنه کار در پیشگاه ارحم الراحمین وخیر الغافرین. هنگامی که انسان این مناجات را در خلوت گاه سحر زمزمه می کند، روح او به ملکوت اعلا عروج می کند و برای مدتی از هیاهو وزرق وبرق دنیا می آساید ودر فضایی آکنده از نوید بخشایش ورحمت سیر می کند. با هم گردانیده ی فرازهایی از این مناجات جان فزا را مرور می کنیم:

سپاس خدای را که چون بخوانمش اجابتم کند، هر چند من در اجابت دعوت او کندی کنم! سپاس خدایی را که چون از او چیزی بخواهم عطا کند، هر چند اگر او از من چیزی طلبد، بخل ورزم! سپاس او را که هر گاه اراده کنم برای قضای حاجاتم ندایش کنم وبی هیچ واسطه ای، هر گاه بخواهم با او خلوت نمایم!

بارالها، راه های وصول به تو هموار است وآبشخور امید به تو سرشار! ابواب دعا برای فریادگران گشاده است وآن که قصد کوی تو کند، مسافتی اندک پیش رو دارد. تو از خلایق محجوب نیستی، بلکه این اعمال زشت است که حجاب میان آنان با تو شده است!

تو فرموده ای وچه راست وعده فرمودی که از فضلم طلب کنید که خدایتان به شما مهربان است. مولای من، این در شان تو نباشد که به طلب فرمان دهی وآن گاه دریغ ورزی! تو منان وعطابخشی وهمه کائنات ریزه خوار خوان رحمت تواند. تو آنی که در دنیا مرا پروراندی ودر آخرتم نوید عفو وکرم دادی! عشق خود را به تو، شفیع درگاهت قرار می دهم وبه این شفاعت نیک اعتماد دارم!

مولای من، به زبانی خوانمت که گنه گنگش نموده وبه قلبی نجوایت کنم که معصیت تباهش ساخته است... چون به معاصی خود بنگرم زاری کنم وچون کرم تو را مشاهده نمایم، به طمع افتم، پس گر ببخشایی بهترین رحم آورانی واگر عذابم کنی بهترین عدالت پیشگانی...

نیکی ات به سوی ما فرو افتاده وبدی ما سوی تو فرا آمده است، اعمال زشت ما تو را ازبخشش وکرم باز ندارد، تو پاک ومنزهی، اوه چه حلم وعظمتی! اوه چه عفو و کرمی!

بارالها، فضل وشکیبایی تو برتر از آن است که با گناهان من سنجیده شود، پس مرا بیامرز واز عذاب آتشم نگاه دار...

هر گاه اراده مناجات تو کردم وبرای نماز ودعا مهیا گشتم، خواب را بر من غالب ساختی و توفیق مناجاتم سلب نمودی. چه بسیار با خود گفتم درون خود بپیرایم ودر محفل توّابین درآیم، اما هر بار بلیه ای این توفیق گران از من سلب نمود.

گویی مرا از درت رانده ای واز بندگیت دور ساخته ای، یا این که مرا اهل دروغ یافته ای وبه شنیدن دعایم رغبت نداری، ویا مرا نسبت به نعمت های خود ناسپاس یافتی ومحرومم نمودی، ویا خواسته ای مرا به گناهانم عقوبت نمایی. ولیکن مولای من، گر ببخشایی، جلال وکرمت چنین ایجاب می کند، وچه بسیار گنه کارانی بوده اند که بر آنان ترحم کرده ومعاصی آنان بخشوده ای...

پروردگارا، من آن گنهکاری هستم که در خلوت از تو حیا نکرده ودرعیان حرمتت پاس نداشتم. من صاحب مصائب گران هستم، من آن بنده ام که بر مولای خود جسارت کرده است، من آن گنه کارم که جبار آسمان ها را معصیت نموده ومرتکب گناهان کبیره شده است. من آن تبه کارم که مهلتم بخشیدی لیک آزرم روا نداشتم. با حلم خود گناهانم پوشاندی، گویی مرا غافل نموده واز مجازات خود دور داشتی. با این همه، گویی این تو بودی که از من حیا می کردی!!

بارالها، آن گه که معصیتت می کردم، نه منکر ربوبیتت بودم ونه امر تو خوار می داشتم ونه از تهدید تو غافل بودم، بلکه نفس اماره وهواها مرا فریفت وبدبختیم مرا به گناه افکند وستاریت تو، بر معصیتم جری ساخت... اکنون چه کسی مرا از عذاب خواهد رهانید؟واگر حبل تو را از کف بدهم، به کدامین ریسمان چنگ زنم؟! وای از آن گناهانی که کتاب غیب تو برای من شمارش نموده است! اگر جود ورحمتت نبود واگر از نومیدی نهی نکرده بودی، مرا چه می شد؟!

یاریم بخش تا بر حال خود بگریم که روزگار به آمال وتسویف گذرانده ام، به مرحله ای رسیده ام که امید به هیچ خیری در خود ندارم. اگر در چنین حالی در گور در آیم، آیا کسی حالی بدتر از من خواهد داشت؟ واپسین خانه خود را به توشه ای مهیا نساخته وفرشی از کردار نیک برای خوابگاه ابدیم نپرداخته ام!

چرا نگریم، در حالی که عاقبت کار خود ندانم ونفس اماره و روزگار هر دو مرا می فریبند. کرکس مرگ پیوسته بر سرم بال وپر می زند. از نزع روح خود می گریم واز تاریکی گور وتنگی لحد مویه می کنم. از سوال نکیر ومنکر، از آن هنگام که با خواری وبا بدنی برهنه از گور بدر آیم، با باری از گناه وپشتی خمیده از سنگینی معاصی. گاه به راست وگه به چپ خود می نگرم، خلایق همه درگیر کار خود هستند. عده ای با سیمای شاداب ومتبسم وگروهی با چهره های تیره وذلیل در آن محشر کبری گام به عرصه قیامت می نهند...

معبودا، در این دنیا بر غربتم ودر هنگام مرگ بر کُربتم رحم آور. بر تنهایی ووحشتم در گور وبر خواریم در هنگام حساب ترحم آور. آن گاه که در بستر مرگ بر خود می پیچم وآن هنگام که در غسالخانه پیکرم را می غلتانند وآن زمان که خویشان وآشنایان جنازه ام را به گورستان می برند، وآن گه که به تنهایی در حفره گورم می نهند، بر من رحم آور ودر خانه جدید مونس من باش!

بارالها در خور آن چه از تو می طلبم نیستم، لیک تو اهل تقوی وآمرزشی. تو آن کسی هستی که باران فیوضاتت را برکسانی جاری می کنی که از تو طلب رحمت نکرده اند وبر کسانی می بخشی که ربوبیت تو را انکار می کنند! پس چگونه است حال آن که از تو مسألت می کند وبر این باور است که خلق وامر از آن توست!؟

به عزت وجلالت سوگند، اگر از درم برانی، این آستانه را ترک نخواهم کرد ودست از تملقت برنخواهم داشت، چرا که جود وکرمت را بسیار دیده ام! حتی اگر مرا در غل وزنجیر افکنی ورحمتت از من دریغ نمایی ووزشتی هایم بر خلایق آشکار گردانی وآن گاه فرمان دهی به آتشم دراندازند ومیان من ونیکانم جدایی افکنی، هرگز از تو قطع امید نخواهم کرد!

مولای من، گر بر گناهانم مواخذه کنی، من نیز بر بخشایشت مواخذه کنم! اگر به دوزخم بیفکنی، فریاد برآورم واهل آتش را به دوستیم با تو آگه سازم!

الهی اگر بخشایشت ویژه اولیا ودوستانت است واگر اکرامت منحصر به اهل طاعت است، پس گنه کاران به کجا رو کنند وبدکاران کدامین در را بکوبند!؟

بارالها اگر به آتشم دراندازی دشمنت یعنی ابلیس خشنود می شود، واگر به بهشتم درآوری پیامبرت خوشحال می شود ومن نیک می دانم که سرور حبیبت نزد تو برتر از خوشحالی دشمنت است!

بار الها، دلم مالامال از عشق خود گردان وخشیت خود بر آن هموار نما، لقایت محبوب من گردان ولقای مرا نیز دوست بدار وآن را قرین راحت وگشایش وکرامت قرار ده، در شمار صالحانم از گذشتگان وآیندگان درآور وگام هایم در طریقت آنان استوار فرما....

تو در کتابت از ما خواسته ای از ستم ولغزش خلق درگذریم، اکنون ما بر خود ستم کرده ایم، آیا تو سزواراتر از همگان نسبت به بخشایش ما نیستی؟

تو نیز ما را فرمان داده ای که سائل را از در خود نرانیم، اینک من سائل درگاه توام، آیا حاجت مرا روا نخواهی ساخت؟

در جای دیگر ما را امر نمودی که به نزدیکان وفرودستان خود احسان کنیم، اکنون ما بندگان وبردگان توایم، آیا به احسانت ما را از آتش دوزخ رهایی خواهی بخشید؟...

behnam5555 04-21-2010 02:15 PM


يك شاخه گل سرخ

خدایا،وقتی بار امانت خود را به من دادی،
کوله پشتی ام از شق لبریز شد و فرشته ها با تعجب نگاه کردند
حال
شانه هایم از کوهستانهای پربرف سنگین تر است و
اگر چراغ لطف تو پیوسته روشن نباشد،
هرگز نمیتوانم این
بار را به مقصد برسانم.خدایا،
من در نفسهای تو زندگی میکنم و وقتی شبنم،
دمادم بر سر گلها مینشیند،
برای باغچه ها شعر میگویم.من
هر شب از پلکان مهتاب بالا میروم و دستم را به لبه ایوان ملکوت میگیرم،
بلکه تو را بهتر ببینم.
خدایا،
گاهی آنقدر خودم را گم میکنم که نمیتوانم تو را پیدا کنم و آنقدر تاریک میشوم که
روی ماه تو را در
جوانترین چشمه هم نمیبینم و گاهی آنقدر زلال و روشنم
که عطر تو از درز همه درها و پنجره ها به مشامم
میرسد و
میتوانم تو را مثل یک شاخه گل سرخ روی تاقچه بگذارم و تماشا کنم.
میتوان رد مهربانی تو را روی
گلابی ها و ریحانها ببینم و نام خوب تو را از گنجشکهای عریان بپرسم.
خدایا،گاهی با خود میگویم چرا یک درخت به دنیا نیامدم،
یک سپیدار سرسبز؟!چرا شبیه شمع نیستم و سراپا
نمیسوزم؟
!چرا مثل دریا موج بر نمیدارم و مانند پرنده ها اوج نمیگیرم؟
!چرا در آغوش کلمه ها نمیمیرم؟
!
خدایا،گاهی آنقدر به تو نزدیکم که میتوان کهکشان را با همه ستاره ها و سیاره هایش
در اتاقم جا بدهم و گاه
آنقدر از تو دور میشوم که همهمه گلها را نمیشنوم و برگهای مرده ی خیابان را نمیبینم.
خدایا،دستم را بگیر و با خودت به باغهای رو به باران ببر!من نمیخواهم از عقربه های ساعتم عقب بمانم.من
نمیخواهم در پیاده رو های ابری دنبال صدای صاف تو بگردم.خدایا،
دلم میخواهد در گوشه ای دنج،از رنج مقدس آدمها بنویسم و دعا کنم اشکهای گرم عاشقان به دریایی که
از کنار دستهای تو میگذرد،بریزد.

behnam5555 04-21-2010 02:20 PM

خدا یا !

وقتی خیلی حرصم میگیرد
وقتی خشم باعث تندی اخلاقم می شود
وقتی به آن چیزی که دارم قانع نمی شوم
وقتی به کار های اشتباهم اصرار دارم
وقتی شیطان وارد روحم می شود
وقتی از راه درست و سالم سر پیچی می کنم
وقتی خودم را به خواب غفلت می زنم
وقتی به جای حقیقت باطل را انتخاب می کنم
وقتی اشتباه خودم را کوچک می بینم واشتباه دیگران را بزرگ
وقتی کارهای خوب دیگران را کم می بینم کارهای خوب خودم را زیادa
به خاطر رفتارهای بد و اخلاقهای زشتم از تو عذر میخوام..
مرا ببخش!

behnam5555 04-21-2010 02:23 PM




الهی نـــام تو مــا را جواز و مهــــــر تو ما را جهــاز

الهی شنــاخت تو ما را امان و لطف تو مـــا را عیـــان

الهی فضـــل تـــو ما را لوادکنف تــــو ما را ئادی

الهی ضیعفان را پناهی قاصدان را بـــر سراهی مومنـــــان را گواهی چه بود که افزوئی و نکاهی؟


http://www.rawzana.com/1-monajat%20p...20haerat22.jpg
الهی شاد بدانم که بد درگاه تو میزارم بر آن امیـــد که روزی در میـــدان فضل بتو نازم تومن فاپذیری و من فا تو پردازم ـ یک نظر در من نگری و دو گیتی بآب انـــدازم

الهی تو مومنان را پناهی قاصدلن را بر سر راهی عزیز کسی که تو او را خواهی اگر بگریزد او را در راهی طوبی آنکس را که تو او رایی آیا که تا از ما خو کرایی ـ

الهی تو خواستی نه من خواستم دوست بر بالین دیدم چو از خواب بر خواستم ـ

الهی دانی بچه شادم ؟ به آنکه نه بخویشتن بتو افتادم ـ

الهی هر چند که ما گنهکاریم تو غفاری هر چند که ما زشتکاریم تو ستاری ـ

ملکا گنج فضل تو داری بی نظیر و بی یاری سزد که جفا های ما درگذاری ـ

الهی این تیغ است که چنین تیز است ـ نه جای آرام و نه روی پرهیز است ـ

الهی یافت جستن زندگانیست و جوینده نا یافتن زندانیست و چندان که میان آن و این معانیست یگانگی ترا نشانیست و هر چه نه بتو باقیست فانیست

behnam5555 04-21-2010 02:25 PM


http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/i...64/doanoor.jpg



پروردگارا! ببخش مرا كه از تمسخر دیگران لذت بردم.

پروردگارا! ببخش مرا كه براى رسوا كردن دیگران تلاش كردم.


پروردگارا! ببخش مرا كه نمازم، وقت یافتن گمشده‏هاى من است.


پروردگارا! ببخش مرا كه نادانى دیگران را به رُخِشان كشیدم.

پروردگارا! ببخش مرا كه براى همه گردن كشیدم، به غیر از خودم.

پروردگارا! ببخش مرا كه دیگران را وادار به معذرت خواهى كردم.


پروردگارا! ببخش مرا كه همه‏اش دعا كردم خدایا! مرا از شر خلق دور بدار و یك بار نگفتم: خلقت را از شر من دور دار.

پروردگارا! ببخش مرا كه فكر و دلم از تو عزلت گزید و از گناه نه.

پروردگارا! ببخش مرا كه هر چه با من مدارا كردى، من بر تو خیره‏سرى كردم.


پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه بر بى‏منزلى و بى‏كارى و ... گریستم، بر غم فراق از تو گریه نكردم.

پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه به فكر زیبایى ظاهر و مد لباس و ... بودم، به فكر زیبایى و طهارت باطنم نبودم.

پروردگارا! ببخش مرا كه بارها و بارها به دنبال جنازه این و آن رفتم و فقط با یك «اِ اِ» گفتن، از كنارش گذشتم و هنوز باورم نیست كه من هم رفتنى هستم.

پروردگارا! ببخش مرا كه با رفتار زشتم، دیگران را به دین بدبین كردم.


پروردگارا! ببخش مرا كه در مجادله با این و آن فهمیدم كه حق با من نیست؛ ولى به رو نیاوردم.


پروردگارا! ببخش مرا كه براى نظرات دیگران، آنگونه كه حق‏شان بود، ارزش قائل نشدم.

پروردگارا! ببخش مرا كه با پرسش‏هاى مشكل از استادانم، خود را در چشم دیگران بزرگ جلوه دادم و استادانم را تحقیر كردم.

پروردگارا! ببخش مرا كه موقع تعریف و تمجید دیگران، باورم شد كه راستى راستى كسى هستم!

پروردگارا! ببخش مرا كه تاب شنیدن تعریف از دیگران را نداشتم!

پروردگارا! ببخش مرا كه توان حل مشكل دیگران را داشتم؛ ولى سكوت كردم و گفتم دردسر نمى‏خواهم.

پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه حسرت نداشته‏هایم را خوردم، شاكر داشته‏هایم نبودم.

پروردگارا! ببخش مرا كه اگر 1000 تومانم گم شد، غصه‏دار شدم؛ ولى نمازم قضا شد و، آن قدر غصه نخوردم.

پروردگارا! ببخش مرا كه واله و شیداى مخلوقاتت شدم و خالقیتت را از یاد بردم.


پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه غصه روزى‏ام را خوردم، غصه آخرتم را نخوردم.


پروردگارا! ببخش مرا كه مدام دروغ گفتم و توجیه كردم كه دروغ مصلحتى بود.

پروردگارا! ببخش مرا كه خود را به خواب زدم تا از انجام كارى كه وظیفه‏ام بود، شانه خالى كنم.


پروردگارا! ببخش مرا كه با دروغ‏هاى مكرر خود، زشتى دروغ را در ذهن فرزندم از بین بردم.


پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه اهل حرف بودم، اهل عمل نبودم.


پروردگارا ...

behnam5555 04-21-2010 02:30 PM

I AM THANKFUL
خدا رو شکر میکنم

FOR THE WIFE
WHO SAYS IT'S HOT DOGS TONIGHT,
BECAUSE SHE IS HOME WITH ME,
AND NOT OUT WITH SOMEONE ELSE.

برای همسرم که میگه امشب شام سوسیس داریم, چون امشب خونه پیش منه و نه بیرون با کس دیگری.

FOR THE HUSBAND WHO IS ON THE SOFA
BEING A COUCH POTATO,
BECAUSE HE IS HOME WITH ME
AND NOT OUT AT THE BARS..

برای شوهرم که مثل یه گونی سیب زمینی افتاده روی مبل، چون خونه پیش منه و نه بیرون توی بارها.

FOR THE TEENAGER
WHO IS COMPLAINING ABOUT DOING DISHES
BECAUSE IT MEANS SHE IS AT HOME,
NOT ON THE STREETS.

برای نوجوانی که از شستن ظرفها شکایت دارد و این یعنی خونه مونده و تو خیابون ولی نیست.

FOR THE TAXES I PAY
BECAUSE IT MEANS I AM EMPLOYED.

برای مالیاتی که پرداخت میکنم چون بیه این معناست که شغلی دارم.

FOR THE MESS TO CLEAN AFTER A PARTY
BECAUSE IT MEANS I HAVE BEEN SURROUNDED BY FRIENDS.
برای شلوغی و کثیفی خانه بعد ار مهمانی چون یعنی دوستانی دارم که پیشم میان.

FOR THE CLOTHES THAT FIT A LITTLE TOO SNUG
BECAUSE IT MEANS I HAVE ENOUGH TO EAT.

برای لباسهایی که کمی برام تنگ شدن چون یعنی غذا برای خوردن دارم.

FOR MY SHADOW THAT WATCHES ME WORK
BECAUSE IT MEANS I AM OUT IN THE SUNSHINE

برای سایه ای که شاهد کار منه چون یعنی خورشید تو زندگیم میتابه.

FOR A LAWN THAT NEEDS MOWING,
WINDOWS THAT NEED CLEANING,
AND GUTTERS THAT NEED FIXING
BECAUSE IT MEANS I HAVE A HOME

برای چمنی که باید زده بشه، برای پنجره هایی که باید تمیز بشه و
ناودانهایی که باید تعمیر بشه
چون یعنی خانه ای برای زنگی کردن دارم.

FOR ALL THE COMPLAINING
I HEAR ABOUT THE GOVERNMENT
BECAUSE IT MEANS WE HAVE FREEDOM OF SPEECH..

برای تمام شکایاتی که در باره حکومت میشنوم چون یعنی ازادی بیان وجود دارد.

FOR THE PARKING SPOT
I FIND AT THE FAR END OF THE PARKING LOT
BECAUSE IT MEANS I AM CAPABLE OF WALKING
AND I HAVE BEEN BLESSED WITH TRANSPORTATION.

برای جای پارکی که در انتهای پارکینگ پیدا میکنم چون یعنی قادر به راه رفتن هستم و وسیله نقلیه دارم.

FOR MY HUGE HEATING BILL
BECAUSE IT MEANS I AM WARM.

برای هزینه بالا برای گرمایش چون یعنی خانه گرمی دارم.

FOR THE LADY BEHIND ME IN CHURCH
WHO SINGS OFF KEY
BECAUSE IT MEANS I CAN HEAR.

برای خانمی که در کلیسا پشت سرم با صدای بدی میخواند چون یعنی گوشم میشنود.

FOR THE PILE OF LAUNDRY AND IRONING
BECAUSE IT MEANS I HAVE CLOTHES TO WEAR.

برای کوه لباسهایی که باید شسته و اتو بشوند چون یعنی رختی برای پوشیدن دارم.

FOR WEARINESS AND ACHING MUSCLES
AT THE END OF THE DAY
BECAUSE IT MEANS I HAVE BEEN CAPABLE OF WORKING HARD.

برای کوفتگی و خستگی عضلاتم آخر روز چون یعنی قادر بودم که سخت کار کنم.

FOR THE ALARM THAT GOES OFF
IN THE EARLY MORNING HOURS
BECAUSE IT MEANS I AM ALIVE.

برای زنگ ساعتی که صبح مرا از خواب بیدار میکند چون یعنی هنوز زنده هستم.

AND I AM THANKFUL:
FOR THE crazy people I work with
BECAUSE they make work interesting and fun!

و خدا را شکر میکنم برای همکاران دیوانه ای که دارم چون باعث میشوند کار برایم جالب و خوب باشد

Live well, Laugh often, & Love with all of your heart!

خوب زندگی کنید! زیاد بخندید! با تمام قلبتان دوست بدارید!

behnam5555 04-21-2010 02:36 PM


خدایا عاشقان را، با غم عشقت اشنا کن
زغمهای دگر ،غیر ازغم عشقت رها کن
تو خود گفتی که درقلب شکسته ،خانه داری
شکسته قلب من ،جانا به عهد خود وفاکن!
خدایا بی پناهم ،زتو، جز تو، نخواهم
اگر عشقت گناه است ، ببین غرق گناهم !
دو دست دعا فرا برده ام ،به سوی اسمانها
که تا پر کشد به بال غمت، رها درکهکشانها زسوی اسمانها

چو نیلوفر عاشقانه چو نان می پیچم به پای تو

زسر تا پا ،اشک و اه ،ز هربندم در هوای تو
زدست یاری، اگر نگیری ،تو دست دلم را
دگر که بگیرد، به اه و زاری،
اگر نپذیری ،شکسته دلم را دگر، که پذیرد

behnam5555 04-21-2010 02:39 PM



خدا رو شکر ...
خداراشكر كه تمام شب صداي خرخر شوهرم را مي شنوم . اين يعني او زنده و سالم در كنار من خوابيده است.


I am thankful for the husband who snores all night, because that means he is healthy and alive at home asleep with me


____________




خدا را شكر كه دختر نوجوانم هميشه از شستن ظرفها شاكي است.اين يعني او در خانه است و در خيابانها پرسه نمي زند.


I am thankful for my t,e,e,nage daughter who is complaining about doing dishes, because that means she is at home not on the street


____________________

خدا را شكر كه ماليات مي پردازم اين يعني شغل و در آمدي دارم و بيكار نيستم.


I am thankful for the taxes that I pay, because it means that I am employed.


____________




خدا را شكر كه لباسهايم كمي برايم تنگ شده اند. اين يعني غذاي كافي براي خوردن دارم.


I am thankful for the clothes that a fit a little too snag, because it means I have enough to eat


____________




خدا را شكر كه در پايان روز از خستگي از پا مي افتم.اين يعني توان سخت كار كردن را دارم.


I am thankful for weariness and aching muscles at the end of the day, because it means I have been capable of working hard


____________




خدا را شكر كه بايد زمين را بشويم و پنجره ها را تميز كنم.اين يعني من خانه اي دارم.



I am thankful for a floor that needs mopping and windows that need cleaning, because it means I have a home


_____________________




خدا را شكر كه در جائي دور جاي پارك پيدا كردم.اين يعني هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبيلي براي سوار شدن.



I am thankful for the parking spot I find at the far end of the parking lot, because it means I am capable of walking and that I have been blessed with transportation


____________




خدا را شكر كه سرو صداي همسايه ها را مي شنوم. اين يعني من توانائي شنيدن دارم.


I am thankful for the noise I have to bear from neighbors, because it means that I can hear


_____________________




خدا را شكر كه اين همه شستني و اتو كردني دارم. اين يعني من لباس براي پوشيدن دارم.


I am thankful for the pile of laundry and ironing, because it means I have clothes to wear


____________




خدا را شكر كه هر روز صبح بايد با زنگ ساعت بيدار شوم. اين يعني من هنوز زنده ام.


I am thankful for the alarm that goes off in the early morning house, because it means that I am alive


____________




خدا را شكر كه گاهي اوقات بيمار مي شوم. اين يعني بياد آورم كه اغلب اوقات سالم هستم.


I am thankful for being sick once in a while, because it reminds me that I am healthy most of the time


______________________



خدا را شكر كه خريد هداياي سال نو جيبم را خالي مي كند. اين يعني عزيزاني دارم كه مي توانم برايشان هديه بخرم.


I am thankful for the becoming broke on shopping for new year , because it means I have beloved ones to buy gifts for them



behnam5555 04-21-2010 02:40 PM

گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغة دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی، من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی... من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم

گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟

گفت: عزیزتر از هر چه هست، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان، چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود.

گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟

گفت: بارها صدایت کردم، آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی، تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید.

گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟

گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی، می خواستم برایم بگویی و حرف بزني. آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی.

گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟

گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر، من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.

گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت ...

گفت: عزیز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت....


رزیتا 04-22-2010 04:34 PM

دوستان تاپیکهای:
  1. درد و دلی با خدا
  2. گفتگو با خدا
  3. بیا با خدا حرف بزنیم
  4. چند جمله با خدا
همگی با هم ادغام شده و تحت عنوان گفتگو با خدا قرار گرفت


ناظر سایت

elsa 04-22-2010 06:47 PM

الو سلام
منزل خداست؟
این منم مزاحمی که آشناست...
هزار دفعه دلم این شماره را گرفته است
ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست...
شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است
به ما که میرسد٬ حساب بنده هایتان جداست؟
الو....
دوباره قطع و وصل شد!
خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟؟؟
چرا صدایتان نمیرسد ؟کمی بلند تر٬
صدای من چطور؟خوب و صاف و واضح و رساست؟
اگر اجازه میدهی برایت درد دل کنم...
شنیده ام که گریه بر تمام درد ها شفاست!
دل مرا بخوان به سوی خود تا سبک شوم٬
پناهگاه این دل شکسته خانه شماست...
الو٬ مرا ببخش٬ باز مزاحمت شدم٬
دوباره زنگ میزنم٬ دوباره...
تا خدا خداست!


natanaeil 04-22-2010 07:39 PM

خدایا دوست دارم برم روی یه کوه بلند از ته اعماق وجود بی وجودم داد بزنم
خداااااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااااااااااا
بعد تو جوابمو بدی، یه جوری که بفهمم..............

آريانا 04-22-2010 11:06 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط natanaeil (پست 147166)
خدایا دوست دارم برم روی یه کوه بلند از ته اعماق وجود بی وجودم داد بزنم
خداااااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااااااااااا
بعد تو جوابمو بدی، یه جوری که بفهمم..............

گفتم صلای ماجرا ما را نمی‌پرسی چرا
گفتا که پرسش‌های ما بیرون ز گوش است و دهن


گفتم ز پرسش تو بحل باری اشارت را مهل
گفت از اشارت‌های دل , هم جان بسوزد هم بدن


گفتم که چونی در سفر گفتا که چون باشد قمر
سیمین بر و زرین کمر چشم و چراغ مرد و زن

مولانا

آريانا 04-23-2010 09:20 AM

مرا دلبر چنان باید که جان فتراک او گیرد
مرا مطرب چنان باید که زهره پیش او میرد

یکی پیمانه‌ای دارم که بر دریا همی‌خندد
دل دیوانه‌ای دارم که بند و پند نپذیرد


خداوندا تو می‌دانی که جانم از تو نشکیبد
ازیرا هیچ ماهی را دمی از آب نگزیرد !!

زهی هستی که تو داری , زهی مستی که من دارم
تو را هستی همی‌زیبد , مرا مستی همی‌زیبد

هلا بس کن هلا بس کن , که این عشقی که بگزیدی
نشاطی می‌دهد بی‌غم , قبولی می‌کند بی‌رد

مولانا


فرانک 04-25-2010 10:24 AM

پروردگارا ترا شکر میکنم....!
http://www.blogfa.com/photo/0/00gg.gif
.... برای تمام نعماتی که امسال به من ارزانی داشتی

... برای تمام روزهای آفتابی و برای تمام روزهای غمگین ابری و بارانی

... برای غروبهای آرام و شبهای تاریک و طولانی

تورا شکر می گویم برای سلامتی و بیماری ، برای غمها و شادیهائی که امسال به من عطا کردی.
... .... برای تمام نعماتی که امسال به من ارزانی داشتی

... برای تمام روزهای آفتابی و برای تمام روزهای غمگین ابری و بارانی

... برای غروبهای آرام و شبهای تاریک و طولانی

تورا شکر می گویم برای سلامتی و بیماری ، برای غمها و شادیهائی که امسال به من عطا کردی.

. برای تمام نعماتی که امسال به من ارزانی داشتی

... برای تمام روزهای آفتابی و برای تمام روزهای غمگین ابری و بارانی

... برای غروبهای آرام و شبهای تاریک و طولانی

تورا شکر می گویم برای سلامتی و بیماری ، برای غمها و شادیهائی که امسال به من عطا کردی.
خدایا، تو را شکر می گویم برای تنهائیم، برای شغلم، برای مسائل و مشکلاتم، برای تردیدها و اشکهایم، چرا که همه اینها مرا به تو نزدیکتر کرد.



تو را شکر می گویم برای تداوم حیاتم، برای اینکه سرپناهی در اختیارم نهاده ای، برای غذایم و برای برآورده کردن تمام نیازم.
پروردگارا، همان را می خواهم که تو برایم خواسته ای.

تنها از تو می خواهم:

آنقدر به من ایمان عطا کنی تا در هرآنچه بر سر راهم قرار می دهی تو را ببینم و خواستت را.

آنقدر امید و شجاعت تا نومید نشوم

و آنقدر عشق و محبت ... هر روز بیش از روز قبل عشق نسبت به خودت و آنان که در اطرافم هستند
پروردگارا، همان را می خواهم که تو برایم خواسته ای.

تنها از تو می خواهم:

آنقدر به من ایمان عطا کنی تا در هرآنچه بر سر راهم قرار می دهی تو را ببینم و خواستت را.

آنقدر امید و شجاعت تا نومید نشوم

و آنقدر عشق و محبت ... هر روز بیش از روز قبل عشق نسبت به خودت و آنان که در اطرافم هستند
خدایا، مرا آن ده که مرا آن به ،
و آنچه را که نمی دانم چگونه از تو بخواهم
پروردگارا، به من قلبی فرمانبردار، گوشی شنوا، ذهنی هوشیار، و دستانی ساعی عنایت فرما تا بتوانم تسلیم رضایت گردم و آنچه را که به کمال برایم خواسته ای بدیده منت بپذیرم.

خدایا، بر تمام عزیزانم برکت و بهروزی عطا کن، و صلح و دوستی و آرامش بر قلوب انسانها حاکم گردان .
آمین

Omid7 04-28-2010 09:27 AM

الهی!
با دلی سراسر اندوه و وجودی سراپا عشق،به تورو آوردم؛ به تو،که تنها ساحل امید منی.
به سویت آمدم تا دستم گیری و از غرقاب نادانی وگمراهی ،نجاتم دهی.
تنها تویی که مرا درمی یابی،جانم می بخشی و از محبت سرشارم می کنی.
در این دنیا اگر چشمی ونگاهی آشنا نیست،غم چیست؛ زیرا که نگاه تو، برایم عالمی ست.
خانه دلم؛ خانه عشق توست ؛ پس عشق بی ریایی خود را با قلب بی ریایی من،پیوندی عمیق بنا نه.
الهی!
دل سپردن به غیرتو خطاست؛ زیراعشق به غیرتو، لبریز ریاست.
ای دریای مهرت بی کران،و ای آفتاب عشقت، عیان!
مرا نیرویی عطا فرما که حق سپاسگزاری از تورا، هر چند ناچیز، بجا آورم.

آريانا 04-29-2010 12:34 AM

دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم
عشوه مده عشوه مده عشوه مستان نخرم

پرده مکن پرده مدر در سپس پرده مرو
راه بده راه بده یا تو برون آ ز حرم

لاف زنم لاف که تو راست کنی لاف مرا
ناز کنم ناز که من در نظرت معتبرم

چه عجب ار خوش خبرم چونک تو کردی خبرم
چه عجب ار خوش نظرم چونک تویی در نظرم

بر همگان گر ز فلک زهر ببارد همه شب
من شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکرم

هر کسکی را کسکی هر جگری را هوسی
لیک کجا تا به کجا من ز هوایی دگرم

من طلب اندر طلبم تو طرب اندر طربی
آن طربت در طلبم پا زد و برگشت سرم

میر شکار فلکی تیر بزن در دل من
ور بزنی تیر جفا همچو زمین پی سپرم

جمله سپرهای جهان باخلل از زخم بود
بی‌خطر آن گاه بوم کز پی زخمت سپرم

گیج شد از تو سر من این سر سرگشته من
تا که ندانم پسرا که پسرم یا پدرم

آن دل آواره من گر ز سفر بازرسد
خانه تهی یابد او هیچ نبیند اثرم

عشق چو قربان کندم عید من آن روز بود
ور نبود عید من آن مرد نیم بلک غرم

چون عرفه و عید تویی غره ذی الحجه منم
هیچ به تو درنرسم وز پی تو هم نبرم

باز توام باز توام چون شنوم طبل تو را
ای شه و شاهنشه من باز شود بال و پرم

گر بدهی می بچشم ور ندهی نیز خوشم
سر بنهم پا بکشم بی‌سر و پا می نگرم

behnam5555 04-29-2010 11:13 PM



خدایا! دانایی را چراغ راهمان کن


جهنم تاریک بود. جهنم سیاه بود . جهنم نور نداشت. شیطان هر روز صبح از جهنم بیرون می آمد و مشت مشت با خودش تاریکی می آورد. تاریکی را روی آدم ها می پاشید و خوشحال بود، اما بیش از هر چیز خورشید آزارش می داد...


http://nooronar.com/besmellah/001516-thumb.jpg

خورشید ، تاریکی را می شست . می برد و شیطان برای آوردن تاریکی هی راه بین جهنم و روز را می رفت و برمی گشت. و این خسته اش کرده بود.

شیطان روز را نفرین می کرد. روز را که راه را از چاه نشان می داد و دیو را از آدم.
شیطان با خودش می گفت: کاش تاریکی آنقدر بزرگ بود که می شد روز را و نور را و خورشید را در آن پیچید یا کاش …
و اینجا بود که شیطان نابینایی را کشف کرد: کاش مردم نابینا می شدند. نابینایی ابتدای گم شدن است و گم شدن ابتدای جهنم.


***

اما شیطان چطور می توانست همه را نابینا کند! این همه چشم را چطور می شد از مردم گرفت!
شیطان رفت و همه جهنم را گشت و از ته ته جهنم جهل را پیدا کرد. جهل را با خود به جهان آورد. جهل ، جوهر جهنم بود.

***

حالا هر صبح شیطان از جهنم می آید و به جای تاریکی، جهل روی سر مردم می ریزد و جهل ، تاریکی غلیظی است که دیگر هیچ خورشیدی از پس اش بر نمی آید.
چشم داریم و هوا روشن است اما راه را از چاه تشخیص نمی دهیم .
چشم داریم و هوا روشن است اما دیو را از آدم نمی شناسیم.
وای از گرسنگی و برهنگی و گمشدگی.
خدایا ! گرسنه ایم ، دانایی را غذایمان کن.
خدایا ! برهنه ایم ، دانایی را لباس مان کن.
خدایا !گم شده ایم ، دانایی را چراغ مان کن.

***

حکیمان گفته اند: دانایی بهشت است و جهل ، جهنم.
خدایا ! اما به ما بگو از جهنم جهل تا بهشت دانایی چند سال نوری ، رنج و سعی و صبوری لازم است !؟

عسل بانو 05-06-2010 05:38 PM

الهی دستم بگیر ......

GolBarg 05-27-2010 12:21 AM

پردوردگارا

خود را تقدیم تو می دارم
از من ساز آنچه خود اراده کنی


از اسارت نفس رهایم کن تا انجام اراده ات را بهتر توانم

مشکلاتم را بگیر

تا پیروزی برآنها شاهدی باشد برای کسانی که با قدرت تو
عشق تو و راه تو یاریشان خواهم داد
:53:

باشد که همیشه بر اراده تو گردن نهم:53:

mohajerava@yahoo.com 07-14-2010 08:44 PM

خدا ...

بچه بودم فكر مي‌كردم خدا هم مثل ماست
مثل من و تو،ما و همه او نيز موجودي دو پاست

در خيال كوچك خود فكر مي‌كردم خدا
پيرمردي مهربان است و به دستش يك عصاست

يك كت‌و شلوار مي‌پوشد به رنگ قهوه‌اي
حال و روز جيبهايش هم هميشه روبراست

مثل آقاجان به چشمش عينكي دارد بزرگ
با كلاه و ساعتي كهنه كه زنجيرش طلاست

فكر ميكردم كه پيپش را مرتب مي‌كشد
سرفه‌هاي او دليل رعد و برق ابرهاست

گاه گاهي نسخه مي‌پيچد،طبابت مي‌كند
مادرم ميگفت او هر دردمندي را دواست

فكر مي‌كردم شبها روي يك تخت بزرگ
مثل آدمها و من در خوابهاي خوش رهاست

چند سالي كه گذشت از عمر ،من فهميده‌ام
تو حسابش از عالم و آدم جداست


http://www.roozeshadi.com/wp-content...-2-197x300.jpghttp://www.roozeshadi.com/wp-content...-9-300x193.jpg

Omid7 07-15-2010 06:14 PM

خداوندا

اي خداي من.اي آفريدگار من .اي همه ي هستيم

بر من اين نعمت را ارزاني دار كه:

بيشتر در پي تسلا دادن باشم تا تسلي يافتن

بيشتر در پي فهميدن باشم تا فهميده شدن

بيشتر پي دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن

زيرا در بخشيدن است كه مي يابيم

و در عفو كردن است كه بخشيده مي شويم

و در مردن است كه حيات جاويد مي يابيم

Omid7 07-15-2010 06:14 PM

خدايا !
ذهنم پريشان است ،
قلبم بي قرار است ،
افكارم شوريده اند و درمانده ام
پس رشته زندگي ام را
به دست هاي امن تو مي سپارم
آنگاه توفان مي خوابد
و آرامش تو ، حكفرما مي شود .

خداي من !
پاكم كن
تا تو را با انجام كارهايي كه به من سپرده اي ،
ستايش كنم .
مبادا كه در خدمت گزاري تو
نا شكيبا و دلخسته شوم .
اين ، راه آرامشي ست كه بالاتر از درك آدمي است .

MAHDI 07-16-2010 08:54 AM

ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن
باغ جان را تازه و سرسبز دار
قصد این مستان و این بستان مکن
چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن
خلق را مسکین و سرگردان مکن
بر درختی کآشیان مرغ توست
شاخ مشکن مرغ را پران مکن
جمع و شمع خویش را برهم مزن
دشمنان را کور کن شادان مکن
گر چه دزدان خصم روز روشنند
آنچه می‌خواهد دل ایشان مکن
کعبه اقبال این حلقه است و بس
کعبه امید را ویران مکن
این طناب خیمه را برهم مزن
خیمه توست آخر ای سلطان مکن
نیست در عالم ز هجران تلختر
هرچه خواهی کن ولیکن آن مکن

ابریشم 07-21-2010 03:41 PM

خدایا!
تشنگی عمیق من وباران مداوم وبی حد وحصر تو ، مرا از اقامت در زیر خیمه شکرت باز داشته است .
خدایا!
دست یاری هر لحظه تو در نشیب وفراز صخره های صعب زندگی مرا از اندیشه پرتگاه ناسپاسی واگذاشته است .
خدایا!
این سالک غریب آنچنان به روشنای نور تو در جاده عشق عادت کرده است که سپاس مرا اینهمه را از یادبرده است .
خدایا!
این دل که در اقیاس تو غرقه گشته است چگونه می تواند تموج آبی تو را ترسیم کند ؟
خدایا!
آبششهای این ماهی دل که هر لحظه در آب نعمتهای تو تنفس می کنند چسان یارای نشر نعم ملموس تو دارند ؟
خدایا!
من در مقام کسی ایستاده ام که همه نعمتهای تو را لمس کرده است معترف آمده است .
خدایا!
من در لباس اذعان بخششهای تو را _ هر چند کوتاه _ به تن کرده ام .
خدایا!
رشد گیاه من اعتراف به وجود خورشید توست .
اما خردیم ، گواه اهمال وناشایستگی من .
خدایا!
تویی آن بخشنده مهربان و تویی که بال فضل بر کائنات گشوده ای وسایه لطف بر بندگان گسترده ای .
تویی که خستگی را بر تن دوندگان به سوی خویش نمی گذاری ومأیوس وخسته بازشان نمی گردانی واز قله آرزویت به زیرشان نمی افکنی وشکوفه امید به خود را با رگبار بی مهری ناکام نمی کنی .
خدایا!
کاروانهای امید در کنار بارگاه تو فرود آمده اند وپرندگان آرزو بر گرد بام تو پرواز می کنند .
خدای من !
بال پرنده امید را با تیر یأس مشکن ودر کوچه اشتیاق ، مرا به بن بست نومیدی مکشان .
خدایا!
تن من در این سرمای سوزان کویر ، لباس نازک بدبینی را تاب ندارد .
شولای گرم امید بر کتفهای لرزانم بیفکن واز گرمای خویش جرعه ای به چگر سرما زده ام بنوشان .
خدایا!
پرنده کوچک وجودم چگونه شکر وسعت آسمان تو گوید وپاهای خرد وخسته ام چگونه جاده بی انتهای ثنای تو پوید ؟
خدایا!
چگونه شکر تو گویم که سراپای وجودم غرقه در نعمتهای توست تویی که مرا به زینت ایمان آراسته ای ودر خیمه لطف منزل داده ای .
تویی که گردنبند ناگسستنی منتهایت را بر گردنم آویخته ای وحلقه های زیبای ناشکستنی مهرت را در گوشم کرده ای .
خدایا!
آنچنان آلاء ونعمتهای تودر اطرافم انباشته است که مرا مجال نه تشکر که شمارش نیست وابداً اندازه فهم من به درک اینهمه نمی رسد ظاهر آن را در نمی یابد چه رسد که به عمق آن دست یابد .
خدایا!
من چگونه شکر تو را گویم وحال آنکه خود توفیق سپاسگزاری از تو ، محتاج شکر دیگر یست.
خدایا!
من با کدام زبان به سپاس بپردازم که گردش زبان به سپاس ، خود نیازمند تشکر است .
خدایا!
من چگونه نوای لک الحمد سر دهم که این نوای ارادت ، خود از بی شمار نعمتهای توست ومحتاج لک الحمدی دیگر.
خدایا!
من چگونه عطایای تو را به سجده بگذارم که این پیشانی وخاک از توست واین سرو سودا نیز از تو واینهمه درخور سجده ای دیگر برای تو .
ربی! خدای من ! معبودم !
تو که تا کنون پرورده ای ، به دامن گیر.
تو که تا بحال تغذیه کرده ای گرسنه ام مگذار ومرا در گذرگاه طوفان بلا مگمار .
خدای من !
مرا به جامهای پیاپی از شراب دو جهان مهمان کن ، مرا شایسته عنایت سبحان کن ، درد هجران را درمان کن ، مشمول لطف خودت در آینده و الآن کن ، در غریب و قریب وآجل وعاجل مرا سزاوار انعام رحمان کن ومکاره نقم هر لحظه را تو خود جبران کن .

که در حسن بلا نیز ستایش سزاوار توست ودر گستردگی نعمت نیز سپاس در خور تو سپاس و ستایشی که بر آن رنگ رضای تو خورده و نم سخای تو نشسته ، ای نهایت مهربانی !


Omid7 07-21-2010 06:26 PM

مي گويند خدا نفسي از روحش را در وجود تو دميد ...
خدائي كه بود و نبود من و تو و ما و
تمام ماها به لحظه اي خواست و اراده او بسته است ...
خدائي كه حكمت و اراده اش را نمي شود
به سادگي فهميد و فهميدنش چيزي مي خواهد كه بعضي ها به آن مي گويند سعادت !!!خدائي كه ...
خدائي كه خداست !
چه تو مسلمان باشي ، چه مسيحي باشي و چه حتي لائيك به دنيا بيائي و لائيك زندگي كني و لائيك بميري ...
خدائي كه زندگي را جاري ساخت ،
چه تو باشي و چه نباشي و چه زندگي كني و چه بميري ... خدائي كه خواست تنها حي قيوم اين جهان باشد و جز خودش هرچه را كه بود زندگي ببخشايد و بميراند و ... خدا خداست و تنها خواست مطلق در جهان از آن اوست ...
خدا خواسته كه تو بشنوي و ببيني و لمس كني و ...
خدا خواسته تو بفهمي ...خدا خواسته انديشه اي كني بر اين جهان خلقت و شكر او را بجاي آوري ...
شكرش كني نه بخاطر اينكه تو را آفريد ، نه بخاطر اينكه جهان را آفريد و نه بخاطر هزاران آفرينش ديگر او ... تو را آفريد تا شكر كني كه تو را مخلوقي آفريد صاحب انديشه ... و اكنون اگر كمي نيك بنگري و كمي نيك بيانديشي خواهي فهميد ...به راستي خدا نفسي از روحش را در وجود تو دميد ...

Omid7 07-21-2010 06:28 PM

معبودم " سرور اعجاز و شگفتی های جهان
از سر رحمت ، به قلب من بیا خودآ
ای خسرو شادی های من
با عشق به قلبم نزول کن و متبرکم گردان
تا ؛ اشک هایم را از خاطر ببرم ...


اکنون ساعت 08:12 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)