پنج روزی که در اين مرحله مهلت داری خوش بياسای زمانی که زمان اين همه نيست " الف " |
آتش اندر بنهي خويش زدي اي ظالم
که به ظلم از دل درويش برآوردي دود ح |
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست "ب" |
به رغم مدعياني که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست ف |
فرض ايزد بگذاريم و به کس بد نکنيم وان چه گويند روا نيست نگوييم رواست " س " |
ساقي به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما ش |
شب ِغم روز من و ماه محن سال من است/ روزگاری است که از دست تو این حال من است "ض"
|
ضمير دل نگشايم به کس مرا آن به
که روزگار غيور است و ناگهان گيرد ل |
لاله ساغرگير و نرگس مست و بر ما نام فسق داوری دارم بسی يا رب که را داور کنم ... م |
مانع لب تشنها زان چشمهي زمزم صفات
ناهي دلخستها زان شربت عناب فام خ |
خمخانهء مردان دل است ، وز وی چه مستی حاصل است طفلی و پایت در گل است ، پس صبر کن تا غایتی ... " الف " |
از براي يک نگه بر روي آن عابد فريب
ميتوان رفتن به زير بار يک عالم گناه |
هجاي چشم تو را وزن ها نمي فهمند
دو ساعت است كه اعصاب من به هم خورده است خ |
خاشاک کي بماند بر ساحل سلامت
از قلزمي که خيزد آتشفشان سحابي ر |
روي خاكي و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فيروزه طربخانه ازين كهگل كرد ق |
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار اي دوست
قرار چيست صبوري کدام و خواب کجا غ |
غزالم ،روزگارم سخت گشته
گرفته بغض من راه گلویم س |
ساقيا لطف نمودي قدحت پرمي باد
که به تدبير تو تشويش خمار آخر شد ح |
حالی خوش است مردن ورفتن از این دیار
از هرکسی که رفت فغانی عظیم ماند ز |
ز بسکه در رمضان سخت گفت عالم شهر
چو آبگينه دل نازک قدح بشکست ه |
هزاران بار گفتم این سخن را
که من از زندگی وعشق سیرم ک |
کسي که در ظلمات رحم کند تصوير
که در بصيرت او شک کند به جز اعما گ |
گمان می کردم که من با سازوشعر وغم هنر کردم
ولی تو با همان پاکی زارباب هنرگشتی ش |
شب تار است و ره وادي ايمن در پيش
آتش طور کجا موعد ديدار کجاست م |
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید ر |
راه دهید یار را ،آن مه ده چهار را
کز رخ نور بخش او نور نثار می رسد ک |
کامکاري کز ظهورش شد به يکبار آشکار
صورت عيشي که بود از ديدهي مردم نهان ه |
هنوز ،در دل این درد زنده ام زیرا
خدا به حال من خسته دل نظر دارد ل |
لباس خصم خود بينت قضا بيجيب ميدوزد
که طوق لعنت شيطان کند آن را گريباني ت |
تن داده ام به این که بسوزم در آتشت
حالا بهشت هم به جهنم نمی رسد گ |
گدا به خسروي افتاد کز حمايت طالع
فکند ظل همايون برو بزرگ همائي ل |
لاله وار خورشیدی در دلم شکوفا شد؛
صد بهار گرمیزا سر زد از زمستانم. دانه امید، آخر، شد نهال بارآور: صد جوانه پیدا شد از تلاش پنهانم. ق |
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که از این فرصت ایام بریم ف |
فصل بارونه ولي چشم ابرا خشكيده
پره بغض آسمون انگار از ما رنجيده ز |
ز جور کوکب طالع سحرگهان چشمم
چنان گريست که ناهيد ديد و مه دانست |
مشاعره با حروف انتخابی
نقل قول:
سلام حاجی حرف انتخابیت برای نفر بعدی کو؟؟:confused: ای بابا تو دیگه چرا حواست پرت شده از پشت بوم؟:eek: با ت که آخر بیت شماست شعر در می کنیم تلنگر میزند بر شیشه ها سر پنجه باران |
ژاله بر برگ سمن همچون عرق بر روي او
لاله در صحن چمن مانند آن رخسار نيست ث |
ثناها كرد بر روي چو ماهش
بپرسيد از غم و تيمار راهش ط |
طوطيان در شكرستان كامراني ميكنند
وز تحسر دست بر سر ميزند مسكين مگس م |
مرحبا طایر فرخ پی فرخنده مقام
خیر مقدم چه خبر؟ یار کجا؟ راه کدام؟ ظ |
اکنون ساعت 02:12 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)