پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

رزیتا 02-14-2010 01:15 PM

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

deltang 02-14-2010 01:22 PM

ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ

به قرآنی که اندر سینه داری

Omid7 02-14-2010 01:25 PM

تو عشق پاکی و پیوند حسن جاودان داری
نه حسنت انتها دارد نه عشقت ابتدا حافظ

deltang 02-14-2010 01:29 PM

در مدرسه از نشاطمان کم کردند

از شادی ارتباطمان کم کردند

وقتی که به هم عشق تعارف کردیم

از نمره انظباطمان کم کردند




Omid7 02-14-2010 01:32 PM

جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست
گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند

deltang 02-14-2010 01:36 PM

گل اگر خشک شود شاخه اش میماند

دوست اگر دور شود خاطره اش میماند

Omid7 02-14-2010 01:38 PM

مهتاب و سرشکی به هم آمیخته بودیم
خوش رویهم آن شب من و مه ریخته بودیم
دور از لب شیرین تو چون شمع سیه روز
خوش آتش و آبی به هم آمیخته بودیم

deltang 02-14-2010 01:50 PM

لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید

مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی

Omid7 02-14-2010 01:53 PM

گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجا
فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا
مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب
فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا

رزیتا 02-14-2010 02:01 PM

یارب امان ده تا باز بیند
چشم محبان روی حبیبان

Omid7 02-14-2010 02:03 PM

رونقی بی گل خندان به چمن بازنماند
یارب آن نوگل خندان به چمن بازرسان
از غم غربتش آزرده خدایا مپسند
آن سفرکرده ما را به وطن بازرسان

رزیتا 02-14-2010 02:11 PM

هر آن کاو خاطر مجموع و یاز نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد

فرانک 02-14-2010 03:07 PM

ز خوف هجرم ایمن کن اگر امید آن داری
که از چشم بد اندیشان خدایت در امان دارد

topic_sun 02-14-2010 03:19 PM

دانی که روشناس عشق است آن کو
بر چهره جانان چراغ شب ها دارد

رزیتا 02-14-2010 04:50 PM

سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه ها کرد

Omid7 02-14-2010 04:54 PM

ن
بهار آمد که بازم گل به باغ و بوستان خواند
به گوشم ناله بلبل هزاران داستان خواند
به مرغان بهاری گو که این مرغ خزان دیده
دگر سازش غم انگیز است و آواز خزان خواند

رزیتا 02-14-2010 05:00 PM

من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده بر کندم
که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می آورد

deltang 02-14-2010 06:23 PM

سنگ را به خاطر زیباییش

گل را به خاطره بویش

وتو را به خاطر ه وجودت

دوست دارم

Omid7 02-14-2010 07:04 PM

ای گل خوش بوی اگر صد قرن بازآید بهار
مثل من دیگر نبینی بلبل خوشگوی را

رزیتا 02-14-2010 07:17 PM

غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشد

فرانک 02-14-2010 07:42 PM

یارب آن نو گل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش

deltang 02-14-2010 07:44 PM

تو را من چشم در راهم

شباهنگام

که میگیرند در شاخ تلاجن

سایه ها رنگ سیاهی

Omid7 02-14-2010 10:52 PM

سعدیا نامت به رندی در جهان افسانه شد
از چه می‌ترسی دگر بعد از سیاهی رنگ نیست

رزیتا 02-14-2010 11:09 PM

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان می توان گرفت

Omid7 02-15-2010 01:00 AM

از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست
آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست

مجتب 02-15-2010 01:03 AM

از رهگذر خاک سر کوی شما بود

هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد

Omid7 02-15-2010 01:06 AM

شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست

رزیتا 02-15-2010 01:43 AM

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد

Omid7 02-15-2010 01:46 AM

الا ای باد شبگیری بگوی آن ماه مجلس را
تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران

مجتب 02-15-2010 01:48 AM

عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه

پای آزادی چه بندی گر به جایی رفت رفت

Omid7 02-15-2010 01:51 AM

پای به دام جسم و دل همره کاروان جان
آه چه حسرت آورد زمزمه جرس مرا

رزیتا 02-15-2010 01:51 AM

هزار حیله برانگیخت حافظ از سر فکر
در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد

Omid7 02-15-2010 01:57 AM

در و دیوار به حال دل من زار گریست
هر کجا ناله ناکامی خود سر کردم
درغمت داغ پدر دیدم و چون در یتیم
اشکریزان هوس دامن مادر کردم

رزیتا 02-15-2010 02:04 AM

سالها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم

Omid7 02-15-2010 10:59 AM

سالها دل طلب جام جم از ما مي كرد
وانچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي كرد

مجتب 02-15-2010 12:39 PM

یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم

غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم

رزیتا 02-15-2010 02:33 PM

هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز
ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز

مجتب 02-15-2010 04:19 PM

هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز

ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز

raha_10 02-15-2010 06:12 PM

ان سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست

MAHDI 02-15-2010 06:56 PM

بر آن چشم سیه صد آفرین باد
که در عاشق کشی سحر آفزینست


اکنون ساعت 12:36 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)