تو اگر با من مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان در کشم بی تو |
واعظ شحنه شناس اين عظمت گو مفروش
زان که منزلگه سلطان دل مسکين من است |
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت |
تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستانها |
آنها که به سر در طلب کعبه دویدند چون عاقبت الامر به مقصود رسیدند رفتند در آن خانه که بینند خد را بسیار بجستند خدا را ندیدند چون معتکف خانه شدند از سر تکلیف ناگاه خطابی هم از آن خانه شنیدند کی خانه پرستان چه پرستید گل و سنگ آن خانه پرستید که پاکان طلبیدند |
دارم از چشم سیاهش گله چندان که مپرس که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس |
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دا ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی |
یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست
یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ |
غلام همت آن نازنینم که کار خیر بی روی و ریا کرد کاربر گرامی مشاعره در ادبیات قرار دارد. ادبیات یعنی ادب و هنر و لطایف و ... . فکر نمیکنید که برای رو کم کنی باید از یک چیز دیگر استفاده کرد؟؟؟ |
در پای تو افتادن شایسته دمی باشد
ترک سر خود گفتن زیبا قدمی باشد بسیار زبونیها بر خویش روا دارد درویش که بازارش با محتشمی باشد |
اکنون ساعت 03:34 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)