سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد |
از دست تو اين شكايت من
گر مي نرسد بدست خسرو بنشينم و صبر پيش گيرم دنباله كار خويش گيرم |
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید |
بگشاي تربتم را بعد از وفات و بنگر
كز آتش فراغت دود از كفن برآيد |
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد |
در چین طره تو دل بی حفاظ من هرگز نگفت مسکن مالوف یاد باد امروز قدر پند عزیزان شناختم یا رب روان ناصح ما از تو شاد باد خون شد دلم به یاد تو هر گه که در چمن بند قبای غنچه گل میگشاد باد |
یارب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست |
من که از آتش دل چون خم می در جوشم مهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم قصد جان است طمع در لب جانان کردن تو مرا بین که در این کار به جان میکوشم |
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود |
روشنی طلعت تو ماه ندارد پیش تو گل رونق گیاه ندارد گوشه ابروی توست منزل جانم خوشتر از این گوشه پادشاه ندارد تا چه کند با رخ تو دود دل من آینه دانی که تاب آه ندارد |
اکنون ساعت 07:59 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)