پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

MAHDI 10-19-2009 03:03 AM

مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما
غافل از اینکه خدا هست در اندیشه ما

amir ahmadi 10-19-2009 03:05 AM

موجهای صلح بر هم می زند/کینه ها از سینه ها بر می کند/من یک ساعت میرم برای مناجات بعدش تا پنج هستم دیگه بعد ازپنج می خوابم اگر تا اون موقع موندی بهت سر می زنم

MAHDI 10-19-2009 03:13 AM

دو تنها و دو سرگردان دو بیکس
دد و دامت کمین از پیش و از پس

رزیتا 10-19-2009 03:15 AM

ما ملک عافیت نه به لشکر گرفته ایم
ما تخت سلطنت نه به بازو نهاده ایم

رزیتا 10-19-2009 03:17 AM

سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
گرم نه خون جگر می گرفت دامن چشم

MAHDI 10-19-2009 03:21 AM

مائیم که اصل شادی و کان غمیم
سرمایه ی دادیم و نهاد ستمیم

رزیتا 10-19-2009 03:25 AM

من که خواهم که ننوشم بجز از راوق خم
چه کنم گر سخن پیر مغان نینوشم

MAHDI 10-19-2009 03:28 AM

مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی در افتی به پایش چو مور

رزیتا 10-19-2009 03:31 AM

رندی حافظ نه گناهی است صعب
با کرم پادشه عیب پوش

MAHDI 10-19-2009 03:34 AM

شکر ایزد که به اقبال کله گوشه گل
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد

رزیتا 10-19-2009 03:37 AM

داور دین شاه شجاع آن که کرد
روح قدس حلقه امرش به گوش

MAHDI 10-19-2009 03:47 AM

شکر ایزد را که آنچه اسباب بلاست
ما را ز کس دگر نمیباد خواست

رزیتا 10-19-2009 03:50 AM

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد

MAHDI 10-19-2009 03:55 AM

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین باده مستانه زدند

رزیتا 10-19-2009 03:57 AM

در آن بساط که حست تو جلوه آغاز کرد
مجال طعنه بدبین و بد پسند مباد

MAHDI 10-19-2009 04:03 AM

در سایه گل نشین که بسیار این گل
در خاک فرو ریزد و ما خاک شده

رزیتا 10-19-2009 04:09 AM

هر نقش که دست عقل بندد
جز نقش نگار خوش نباشد

MAHDI 10-19-2009 04:15 AM

دیشب هوسی دل غمینم بگرفت *** اندیشه یار نازنینم بگرفت
گفتم بروم از پی دل تا آنجا *** اشکم بدمیدو آستینم بگرفت

رزیتا 10-19-2009 04:16 AM

تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی از این طرفه تر برانگیزد

amir ahmadi 10-19-2009 05:19 AM

در خیالش ملک وعز ومهتری/گفت عزراییل رو اری بری

MAHDI 10-19-2009 06:39 AM

یک نان به دو روز اگر بود حاصل مرد
از کوزه شکسته ای دمی آبی سرد
مامور کم از خودی چرا باید بود
یا خدمت چون خودی چرا باید کرد

constantine726 10-19-2009 07:52 AM

دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد


(حضرت لسان الغيب)
------------------------------------------------------------
مشنو از ني، ني نواي بي نواست

بشنو از دل، دل حريم كبرياست

ني چو سوزد تل خاكستر شود

دل چو سوزد خانه دلبر شود

mehraveh 10-19-2009 10:12 AM

دستم نداد قوت رفتن به پيش دوست
چندي به پاي رفتم و چندي به سر شدم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به ديدن او ديده ور شدم

رزیتا 10-19-2009 01:05 PM

مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز عروس هزار دامادست

ساقي 10-19-2009 05:01 PM

تا جان دارم غم تو خواهم خوردن
بسیار امیدهاست در نومیدی
..

مجتب 10-19-2009 05:11 PM

یک جام شراب صــد دل و دیــــن ارزد
یک جــرعه می مملکت چیــــــــن ارزد
جــز باده لعل نیست در روی زمیــــــــن
تلخــی که هـــزار جــان شیریــــن ارزد

سادات 10-19-2009 07:23 PM

در پس ایینه ها طوطی صفتم داشته اند
انچه استاد ازل گفت بگو می گویم

رزیتا 10-19-2009 07:41 PM

مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان
نستدن جام می از جانان گرانجانی بود

sheida.m 10-19-2009 07:41 PM

می بنوشید و از این محنت هستی برهید

جای آرامش بعد از همه طوفان اینجاست

رزیتا 10-19-2009 07:44 PM

تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا
که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل

سادات 10-19-2009 08:01 PM

لب باز مگیر یک زمان از لب جام
تا بستانی کام جهان از لب جام

رزیتا 10-19-2009 08:06 PM

مقیم زلف تو شد دل که خوش سوادی دید
وز آن غریب بلاکش خبر نمی آید

سادات 10-19-2009 08:15 PM

دیده ی ما چو به امید تو دریاست چرا
به تفرج گذری بر لب دریا نکنی

رزیتا 10-19-2009 08:18 PM

................

سادات 10-19-2009 08:33 PM

دریچه ای ز بهشتش بروی بگشایی
که بامداد پگاهش تو روی بنمایی

رزیتا 10-19-2009 08:41 PM

................

سادات 10-19-2009 08:58 PM

دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت
نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت

مجتب 10-19-2009 10:55 PM

تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر چه صد ساله چه یکروزه شویم
در ده تو بکاسه می از آن پیش که ما
در کارگه کوزه‌گران کوزه شویم

mikado732 10-19-2009 11:01 PM

در جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را که گم کردم جوانی را

مجتب 10-19-2009 11:16 PM

این کهنه رباط را که عالم نام است
و آرامگه ابلق صبح و شام است
بزمی‌ست که وامانده صد جمشید است
قصریست که تکیه‌گاه صد بهرام است



اکنون ساعت 08:02 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)