شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش |
گویندذکرخیرش درخیل عشق بازان هرجا که نام حافظ در انجمن برآید |
گر از این دست زند مطرب مجلس ره عشق
شعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشم |
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد خلق را ورد زبان مدحت وتحسین نیست |
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار |
دوش آگهی زیارسفرکرده داد باد من نیز دل به باد دهم هرچه بادا باد |
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد |
آنروز که آتش محبت افروخت عاشق روش سوز ز معشوق آموخت از جانب دوست سرزد این سوز و گداز تا در نگرفت شمع پروانه نسوخت ابوسعید ابوالخیر |
گدائی در میخانه طرفه اکسیزی است
گراین عمل بکنی خاک زر توانی کرد |
چون غنچهٔ گل قرابهپرداز شود
نرگس به هوای می قدح ساز شود فارغ دل آن کسی که مانند حباب هم در سر میخانه سرانداز شود |
اکنون ساعت 12:43 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)