چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب که به امید تو خوش آب روانی دارد |
این گل ز بر همنفسی میآید
شادی به دلم از او بسی میآید پیوسته از آن روی کنم همدمیاش کز رنگ ویام بوی کسی میآید |
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین افسوس که آن گنج روان رهگذری بود خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود |
صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان
که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد |
سحر بلبل حکایت با صبا کرد که عشق روی گل با ما چها کرد |
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد |
به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست به ناله دف و نی در خروش و ولوله بود |
این چنین موسمی عجب باشد
که ببندند میکده به شتاب |
راهی است ره عشق، به غایت خوش و نزدیک هر ره که جزین است همه دور و دراز است مستی، که خراب ره عشق است، درین ره خواب خوش مستیش همه عین نماز است در صومعه چون راه ندادند مرا دوش رفتم به در میکده، دیدم که فراز است از میکده آواز برآمد که: عراقی در باز تو خود را، که در میکده باز است فخرالدین عراقی غزلیات |
المنه لله که در ميکده باز است
زان رو که مرا بر در او روي نياز است خمها همه در جوش و خروشند ز مستي وان مي که در آن جاست حقيقت نه مجاز است |
اکنون ساعت 12:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)