اگرچه در غم هجرت به نوک ناخن اشک
نماند مردمک ديدهاي که ديده نخست |
هست بر آتش غم هجرت
جگر انوري کباب شده |
چنین كز دوریت هر شب در آب و آتشم دانم كه خاك هستیم آخر رود بر باد از این شب ها مشتاق اصفهانی |
آتشم در جان گرفت از عود خلوت سوختن
توبه کارم توبه کار از عشق پنهان باختن |
عشق رخ یار بر من زار مگیر
بر خسته دلان رند خمار مگیر |
در اين خمار کسم جرعهاي نميبخشد
ببين که اهل دلي در ميان نميبينم |
دادگرا تو را فلک جرعه کش پیاله باد
دشمن دل سیاه تو غرقه به خون چو لاله باد |
دل عالمی بسوزی چو عذار بر فروزی
تو از این چه سود داری که نمی کنی مدارا |
سرای مدرسه و بحث علم و طاق و رواق
چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست سرای قاضی یزد ارچه منبع فضل است خلاف نیست که علم نظر در آنجا نیست |
در سنبلش آویختم از روی نیاز
گفتم من سودازده را کار بساز |
اکنون ساعت 12:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)