در غم تو از بس که زار و نزارم
با هلال و یک مو تفاوت ندارم |
ملامتگوی بیحاصل نداند درد سعدی را
مگر وقتی که در کویی به رویی مبتلا ماند |
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نياز نيم شبی دفع صد بلا بکند عتاب يار پری چهره عاشقانه بکش که يک کرشمه تلافی صد جفا بکند ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آن که خدمت جام جهان نما بکند طبيب عشق مسيحادم است و مشفق ليک چو درد در تو نبيند که را دوا بکند تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند ز بخت خفته ملولم بود که بيداری به وقت فاتحه صبح يک دعا بکند بسوخت حافظ و بويی به زلف يار نبرد مگر دلالت اين دولتش صبا بکند |
نقل قول:
ماه نو چو بر چشم مردم نیاید هر کسش به انگشت خود می نماید |
دل من ز تابناکی به شراب ناب ماند
نکند سیاهکاری که به آفتاب ماند نه ز پای می نشیند نه قرار می پذیرد دل آتشین من بین که به موج آب ماند |
دانی که چه خواهم من دلسوخته از تو خواهم که نخواهم، دگرم هیچ نظر نیست عطار چنان غرق غمت شد که دلش را یک دم دل دل نیست زمانی سر سر نیست |
تا عهد تو بربستم عهد همه بشكستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پيمانها |
اینش سزا نبود دل حق گذار من
کز غمگسار خود سخن ناسزا شنید |
دوستی نیست متـاعی که فراموش شود
آشنایی نه چراغی است که خاموش شود |
دلم رمیده شد و غافلم من درویش که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم که دل به دست کمانابرویی است کافرکیش |
اکنون ساعت 07:53 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)