پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   تالارهای آزاد (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=192)
-   -   پاتوق آزاد کاربران پی سی سیتی - همفکری - بحث و درد دل (http://p30city.net/showthread.php?t=3619)

bigbang 12-09-2015 03:15 AM

2 نوع آدم وجود داره یکی آدمهایی که بیشتر به وقایع توجه میکنند به اتفاق هایی که دور برشون میفته
دوم آدمهایی که بیشتر به روابط توجه میکنند .
دیدید بعضی ها آدمها رو هی سوال پیچ میکنند آدم رو.... فلانی تو بچه کی هستی آها تو میشناسم پدربزرگت فلان جا ، یا تقی پسر فلان ، عمه اش با مادرم فامیل یا اون اینجوری هست این آدمها تو ذهنشون مدام گراف رسم میکنن که کی مال کجاست بچه کیه ، کجا کار میکنه چه روابطی داره و این ها بعد وقتی تو این مسائل روابطی غرق میشند یک حس خیلی متفکرانه بهشون دست میده فکر میکنن چه شاخ غولی شکستن ...... این رو از روی کتابهایی که خوندم متوجه شدم من پیش خودم گفتم خوب آخه واسه چی نویسنده این همه رو گرفته نوشته آخه چه جذابیتی داره از دماغ تا سن و سال و .... رنگ زمین و سایه و فلان
بعد که توجه کردم دیدم اکثر افراد دور و بر آدم این مدلی هستند یعنی به ظاهر بسیار دقت میکنن به رابطه بسیار دقت میکنند به مسائل خاله زنکی بسیار دقت میکنن
و به همون شدت که تو این چیزها دقیق و محاسبه گر هستند با همون شدت از متن وقایع غافل هستند و قدرت تحلیل داده ها رو ندارند .
من اسم نمیبرم مثلاً یکی از نزدیکان من هست هر وقت میخواد یک چیز تعریف کنه در مورد کسی میگه ممد تقی پسر فلانی هست که نمیدونم مادرش با اوس غلی نسبت داره که اون هم با فلان ..... هر چی بهش میگیم بابا ول کن اون چیزی که میخواستی بگی رو بگو .... چرا اینقدر گیر دادی به این چیزا ؟ بعد میگه نه میخواستم بگم بشناسیدش یعنی تو ذهنش فکر میکنه که من هم علاقه دارم به اون چیزی فکر کنم که این دوست داره در صورتی که ممکنه من متفاوت با اون فکر کنم . یه جور دیگه فکر کنم
======
خلاصه مثلاً مارک تواین داستان که مینوشت هر کجا گیر میکرد یک شخصیت جدید وارد میکرد بعد کلی به این پر و بال میداد بعد مینشست در مورد رابطه این با بقیه یک کیلومتر مینوشت بعد فکر میکرد داره داستان رو پیش میبره کلاً نصف فسفری که باید برای مطالعه داستان این بسوزونید در مورد این هست که کی کجاست چی با کی نسبت داره کی چیکاره هست ، همین ! متن وقایع هم اون چنان جذاب نیست ! یعنی خیلی معمولی و راکد در نقطه مقابلش آلن پو هست که به جای تمرکز روی شخصیت ها به متن وقایع توجه میکنه هر چند بیان جزئیات در داستانش هست اما هدفمند هست . هدفمند ! چرت و پرت نمیگه ! بعد یک جوری نمیگه من میفهمم شما نمیفهمید خیلی صادقانه هست بیانش ................ توصیفش از این که این و دوستش دوپن علاقه داشتند تو اتاق "تاریک" در مورد مسائل صحبت کنند برای من خنده دار بود :d و این که دوپن چه آدم نابغه ای هست که میتونه فکر آدم رو بخونه و حدس بزنه من نمیدونم راوی یا گوشی دستش نبود یا این که بود داشت میپیچوند داستان رو ..... به نظر من دومی به حقیقت نزدیک تر هست .... الان که فکر میکنم تازه داره به این نتیجه میرسم که در واقع شرلوک هلمز و پوآرو هم .......... هم با الهام از اشخاصی مشابه همین دوپن نوشته شدند
که علاقه خاصی به اتاق تاریک داشتند مرافه و اتفاقاً از اونها هم به عنوان نابغه یاد شده ...
هه ...........


اهورا 12-15-2015 08:35 PM

درود .گلهای زیبای بهشتی :53:

bigbang 12-23-2015 09:50 PM

10 روز تا اولین امتحان هیچی نخوندیم ،و به طرز عجیب و غریبی هم استرس پرید ....
دیگه برام مهم نیست چی میخواد بشه .... من سربازی نمیرم بزارن اسم من و سرباز فراری به سربازی اعتقادی ندارم چون بهش اعتقادی ندارم نمیرم !
این دیگه زندگی خودمه اختیارش رو دارم ....... اگر بپذیرم اونوقت مجبورم چیزهای دیگه رو هم قبول کنم . نه ! من دیگه زیر بار حرف زور نمیرم .
این که گرسنه بمونم یا سیر مهم نیست ، از چی محروم میشم هم مهم نیست
مهم این هست که زیر بار حرف زور نرم ... خلاصه باید از یک جایی شروع کرد دیگه
باید یک 1000 ، 2000 نفری له بشند دهنشون صاف شه تا یک اتفاقی بیفته من هم یکی از اونها خسته شدیم از دست اینها هر کار دلشون میخواد بکنن
نمیدونم شاید من رو بخوان بندازن تو کیسه شبونه ببرن :d
اگر تو خود پادگان هم ببرن حرفشون رو گوش نمیکنم ! اگر بگن بشین نمیشینم ، اگر بگن پاشو بلند نمیشم ، این سیستم فرعون هست ×
از مادر زاده نشده زیر بار حرف زور برم ، بزار این ها ادامه بدن ما هم ادامه میدیم
هر بلایی هم سرمون بیاد کوتاه نمیایم . دیگه از این اداره به اون اداره هم نمیکنیم دیگه پله ها رو بالا و پایین هم نمیکنیم ، این زندگیمه اختیارش رو دارم ! سیستمتون مال خودتون نخواستیم . زندگیم مال خودم هست حتی اگر گرسنه بمونم کوتاه نمیام ... گفتم به خدا قسم انجامش میدم

bigbang 01-15-2016 08:39 PM

سلنگ چطورید ، والله چند تا کتاب خوندم گفتم تو پستهای جدید بزارم مشکل این هست که نمیشه این کتابها رو گذاشت یعنی متنش واقعاً یک جوریه ...
من تکلیفم با کتابهایی که قابل خوانش نیست مشخص هست ، نمیزارم ولی بعضی کتابها هستن که مطلقاً مناسب قرار دادن تو سایت نیستند ولی از طرفی نمیشه از ارائه اونها صرفنظر کرد یک حس متناقض قرار دادن آب در کنار آتش هست .
یعنی متن کتاب شما رو از حقایقی آگاه میکنه و متن تلخ و زننده ای داره ولی یک خودآگاهی خاصی در خواننده ایجاد میکنه .
به هر حال چیزهایی زیادی تو همین نت فارسی ما هست که بسیار مناسب مطالعه هست و من واقعاً توصیه میکنم یک سری به این سایتهای مطالعه کتاب بزنید .
جداً توصیه میکنم این کار رو بکنید این کار لازم هست . و شما نیاز دارید کتاب بخونید من شعار نمیدم و به این اعتقاد دارم که هر ایرانی مینیمم روزی نیم ساعت حداقل باید " کتاب " مطالعه کنه ، نگفتم روزنامه یا سایت و از این جور چرت و پرتها . "کتاب " مطالعه کنید تا جهان بینی نویسنده به شما منتقل بشه این کار رو انجام بدید . کتاب خوندن یک چیز متفاوتی هست . این حرفها بی فایده هست در نهایت اونی که میخواد میخونه و اونی که نمیخواد نمیخونه .
=====
من به یک خودآگاهی مزمن رسیدم متوجه شدم بسیاری از حس هایی که دارم کاذب و مجازی هست مثلاً این حس که تو خیلی ها مرسوم هست و بسیاری از ماها به انحاء ( درست نوشتم ؟) مختلف داریم اون رو تجربه میکنیم حس : از این زندگی دیگه خسته شدم دیگه نمیتونم و از این جور چیزهاست
تو حالت خفیفش غر زدن هست و تو حالت عمیقش خودکشی این کارهای احمقانه
واقعاً چقدر آدم اخبار خودکشی میشنوه دلیلش همین گره های ذهنی هست
اینها کاذب هست ، مجازی هست باید صبر کنید این یک موج میرا هست نوسانات اول شدید هست بعد کند میشه و در نهایت به یک حالت پایا میرسه اون شدتی که تجربه کردید و ازش جان سالم به در بردید در واقع شما رو جان سخت میکنه تا در مقابل مشکلات مقاومت کنید . اول این که معلوم نیست این حسی که در شما ایجاد شده واقعاً درون زا باشه و از بیرون به شما تحمیل نشده باشه ، ممکنه در اثر یک برخورد بد یا ... بماند در شما یک حس با درجات و کیفیات متنوع ایجاد بشه اول که ناراحت شدید به این فکر کنید که آیا واقعاً این شما هستید که ناراحتید یا این که این حس هم متعلق به شما نیست و از بیرون داره به شما تزریق میشه و دوم این که شما 2 تا انتخاب ندارید !
مثلاً اگر مشکلی براتون ایجاد شد حق انتخاب شما در این خلاصه نشده که یا مبارزه کنید یا با اون مشکل یکجوری بسازید و خودتون رو وفق بدید . گاهی اوقات آدم باید سوم شخص بشه و بشینه یک کنار و اصلاً به یک جای دیگه ای متمرکز بشه و از ناحیه چرکی و آلوده فاصله بگیره ، ساده بگم جوش عصبی رو دیدید ؟ شما اگر با جوش کار داشته باشید جوش بدتر میشه بزرگتر میشه . اگر ولش کنید خودش خود به خود محو میشه .
گاهی آدم باید ول کنه ....
پس این حرف رو از ممد داشته باشید به این فکر کنید که چیزی که تجریه میکنید واقعی هست یا نه ؟ خوب فکر کنید آیا همونطور که شما فکر میکنید هست یا این که دارید بزرگنمایی میکنید ؟ کدومش هست ؟


bigbang 01-17-2016 11:00 AM

1 فایل پیوست
education

اگر متن این کتاب رو بخونید با فواید کتب درسی و اصولاً مسائل پیچیده تحصیلی آشنا میشید که ساموئل بکت یک مسئله بسیار مهم رو داره تشریح میکنه که فواید بسیار زیادی در دنیای بیرون داره و فسلفه ساختار تدریس علوم پایه و الگویی برای جهان علم به شمار میاد

16 سنگ ساموئل بکت این شما و این کتاب ، این کتاب و این شما

bigbang 01-21-2016 07:54 PM

خوشبختی واسه من یک معنی بیشتر نمیده ! :


اونجوری زندگی کنی که خودت میخوای

اعتقاد واسه من یک معنی بیشتر نمیده :

چیزی که با اجبار اون رو انتخاب نکرده باشی نه از لج نه از بیچارگی با عشق و علاقه و حس انتخاب کرده باشی به اون میگن اعتقاد


آزادی واسه من یک معنی بیشتر نمیده :

اینکه خودت باشی

به عشق اعتقادی ندارم به دوست داشتن چرا ، دوست داشتن یک معنی واسه من بیشتر نداره :

شکست یا پیروزی ، ضعف یا قوت ، برتری یا تنزل تاثیری روی علاقه تو نداشته باشه ، اون حس واقعی دوست داشتن هست . من خدا رو دوست دارم مهم نیست کجام چی میشم چی میشه چه اتفاقی می افته بهشت یا جهنم خوشبختی یا بدبختی سیری یا گرسنگی ..... مهم نیست من باز خدا رو دوست دارم برای اون تا هر کجا که باشه میرم هر کاری انجام میدم .

فرانک 01-31-2016 09:47 PM

زنان زیـــــبا شبیه پرنسس های دیزنی لند و باربی نیستند،
شبیه واقـــعیتند …
شبیه زنی که گاهی دست های خیسش را با دامنش پاک می کند،
و اشک هایش را با سر آستینش ..
زنان زیبا، زنانی هستند که خود را باور دارند
و می دانند که اگر تصمیم بگیرند قادر به انجام هر کاری هستند،
در توانایی و عزم یک زن که مسیرش را بدون تسلیم شدن در برابر موانع طی
می کند، شکوه و زیبایی وجود دارد.
در زنی که اعتماد به نفسش از تجربه ها نشأت می گیرد،
و می داند که می تواند به زمین بخورد،
خود را بلند کند و ادامه دهد، زیــــبایی بســـیاری وجود دارد.
.
.
.
زنان زیبا شبیه پرنسس های دیزنی لند و باربی نیستند، شبیهِ ؟؟؟!!!؟؟ …

bigbang 02-02-2016 10:02 PM

سلام
گفتم یک سری حرفها رو اینجا بزنم ولی خوب نمیدونم آیا اینجا جاش هست یا نه ؟
بیایم آدمها رو قضاوت نکنیم . مثلاً اگر لب کسی قهوه ای بود معنیش این نیست که تریاکی هست ، یا سیگاری و قلیونی هست ممکن هست مادرزادی رنگ لبش اینطوری باشه . یااین که اگر کسی لاغر بود به شدت " شیشه ای " نیست . نه ! ممکن هست دچار بی اشتهایی عصبی شده باشه یا این که مادرزادی کم اشتها باشه که همیشه زیر چشماشون گود هم حتی هست . هستن واقعاً همچین آدمهایی که با دود و دم نسبت آتش و آب دارند ولی از لاغری دارند میمیرند .

کسی که با خودش حرف میزنه دیوانه نیست ! با خودش میخنده دیوانه نیست . اونی که فکر میکنه این دیوانه هست.... "دیوانه" هست ، آدمها گاهی اوقات نیاز دارند 2 ، 2، 4 تا کنند با خودشون یک مروری بکنند وقایع زندگیشون یا با خودشون صحبت کنند کسی که با ضمیر خودش گفتگو میکنه . در واقع شخصیت خودش رو شناخته و دنبال عامل مشکل هست و مشکلش رو به صورت منطقی میخواد با خودش حل کنه چون پیش میاد آدمها گاهی اوقات با خودشون هم مشکل داشته باشند ، پس کسی که با خودش حرف میزنه نه جن زده هست نه دیوانه ! میخنده...... ممکن هست یک خاطره ای به یادش افتاده باشه خندیده باشه ، یا چیزی ناراحتش کرده باشه و در حال گریه باشه .

یا این که اگر کسی اتفاقی خندید به شما نخندید ممکنه به موقعیتی که درش هست خندیده باشه یا اتفاقی یاد خاطره ای افتاده باشه که خندیده باشه . و البته نیاز نیست به کسی توضیح بده که چرا داره میخنده .

اگر کسی حرفی زد و شما برداشتتون این بود که این حرف یک توهین بود و برداشت بدی از اون حرف کردید ، لزوماً برداشت شما با برداشت اون شخص گوینده یکی نیست .
گاهی بعضی حرفها معنای 2 پهلو داره یک پهلوش بده ، یک پهلوش خوبه

این طرز تفکر که حرفی که یک نفر میزنه اشتباه هست اما جمع اشتباه نمیکنند " مزخرفه " مثالهای متنوعی میتونم براتون بزنم از مذهبی که " ابراهیم ، موسی ، عیسی و ... "
تا مثالهای غیر مذهبی مثل گالیله و دانشمندهای دیگه که حرفهایی زدند که " درست " بود ولی خلاف باور عامه جامعه بود . یا پذیرفته شده نبود از طرف جامعه .....
مگه من میخوام یک اثبات ریاضی رو مطالعه کنم درستی و صحت اون رو چطور باید بررسی کنم ؟ حالا مثلاً یک قضیه ساده هندسی ؟! آیا میشینم فکر میکنم اینی که این مسئله رو اثبات کرده تنها فکر کرده یا جمعی ؟ یا این که با اصل عقل و منطق میشینم سخنانش رو بررسی میکنم ، اگر منطقی و عاقلانه بود از دیدگاه حالا تو این کیس ریاضی میگم بله این اثبات درسته و اگر نبود میگم درست نیست .
این که عقل جمع بهتر از عقل فرد کار میکنه به واسطه به اشتراک گذاشتن دیدگاه های متنوع هست ، اما لزوماً حاصل این مشورت " بهتر " نیست . تو نمیتونی به صورت جمعی زیاد "تعمق" کنی . ممکنه شما هم این جمله رو شنیده باشید " نشستی تو تنهایی خودت فکر کردی ، بعدش هم فکر کردی چیزی که فکر میکنی درسته ! "
آفرین ! من " فکر " کردم ! کاری که خیلی ها نمیکنند و بی مهابا فقط به واسطه این که این عمل توسط دیگران انجام میشه اون رو گزاره درستی تلقی کردند .
اگر دنیا میخواست با این طرز تفکر پیش بره ما باید هنوز سوار گاری میشدیم یا با سوختن پشگل خودمون و گرم میکردیم . آدمها " فکر " میکنند . این تفاوت آدمهاست ، و معمولاً به صورت یکی یکی یا 2 تا 2 تا میشینن فکر میکنن نه بیشتر .... چون نمیشه ،
حتی خود خدا هم میگه این " عقل " رو به کار ببندید ! نمیگه این عقل رو جمعی به کار ببرید و نه حتی زور میکنه فردی .... میگه فقط استفاده کن .
حالا منی که فکر میکنم چی درسته و چی غلط بهتر نیستم از تویی که چون تو اینجا به دنیا اومدی از گزاره های پذیرفته شده توسط جامعه ات داری پیروی میکنی ؟

باید ازدواج کنیم ؟ چرا ؟ چون همه ازدواج میکنند ! آیا من نباید در خودم چنین احساس نیازی بکنم که یک شریک زندگی میخوام و بعد برای خودم تصمیم بگیرم ؟ تازه ... تازه اگر با این طرز تفکر پیش بریم اونهایی که ازدواج کردند اکثرشون توصیه میکنند زن نگیر ، ما گرفتیم بدبخت شدیم ... ! تو خر نشو اکثراً همین رو میگن یا این که اصلاً طلاق حاصل همین پشیمانی هست . چرا چون عقلش رو گذاشته کنار با غرایزش تصمیم گرفته الان به غلط کردن افتاده ، یا که به مزخرفاتی مثل گربه رو دم حجله کشتن معتقد هستن ...

چرا باید بریم سربازی ؟ چون بقیه میرن ! همین ... چون بقیه میرن تو هم برو ... مرد میشی ! لازم نیست توضیح بدم این استدلال ها چقدر دور از " عقل " هست ، که من برم اونجا یا بگیرم چطوری زندگی نظامی داشته باشم . که بعد اومدم بیرون دقیقاً خلاف اون چیزهایی که تعلیم دیدم تو اون "خراب شده " عمل کنم . یاد بگیرم چطور تحقیر بشم و احترام به مافوق که نمیدونم چرا اصلاً مافوق من هست یاد بگیرم آداب نظامی رو یاد بگیرم که اون بیرون تو سوپری بگی من بلدم رژه برم یا دست فنگ کنم به تو یک پفک نمکی هم نمیده / مگه من خرم ؟ مغزم مگه عیب کرده ؟ 2 سال برم انواع تحقیر و توهین محیط مزخرف سربازی جو خراب و کثافتش تحمل کنم که چی یک کارت پلاستیکی بندازم جلوم بگم این 2 سال عمرش رو تو پادگان ما تلف کردی . 2 سال برم زندان برای عقیده ام برام شیرین تر از این هست که بیام کاری انجام بدم که نمیخوام ! من توالت بشورم مرد میشم ؟ چرا باید جور کثافت و بی فرهنگی بقیه رو هم بکشم ؟ من نظافت خودم و رعایت میکنم

یا این که چرا ما برای یک چیزی باید چند برابر پول بدیم ؟ چون بقیه میدن .
.
.
.
.


این که دلیل نشد ، تو عاقلی ؟ این "عقل" توئه ؟ نشستی فکر کردین به این نتایج رسیدین ؟ والله اون بادی که اینها به غب غب انداختن ما خروجیش داریم میبینیم !
اینها به هر حال زیر دست شما تربیت شدند دیگه .... مهم نیست . من دیگه تصمیم گرفتم " زندگی " کنم . این که زندگی نیست . زندگی هم میکنم . لزومی نداره کسی به من مجوز زنده بودن بده یا اختیار انتخاب سرنوشت .....


یاد بگیریم آدمها رو قضاوت نکنیم ، از سر و وضع و ظاهرشون... آدمها روزهای بد و خوب دارند بعضی ها ظاهرشون غلط انداز هست ولی آدمهای خوبی هستند ، بعضی ها ظاهر الصلاح هستند ولی عوضیند همینطور قد و هیکل و طریقه لباس پوشیدن اینها معرف شخصیت و خانواده ، حتی معرف زندگیشون یا هر چیز دیگه یا کسی دیگه ای نیست مخصوصاً تو جامعه ما " مخصوصاً " میگم چون چنین مسئله ای هست . شاید اصلاً کسی براش مهم نیست چی بپوشه یا چطور رفتار کنه . چون ذهنش جای دیگه هست .
گوشه کنار زیاد از این حرفا میشنوید " نه این از اوناست من بهت میگم مشخصه ... " " اینا رو من میشناسم " " من اشتباه نمیکنم " یا برداشت های مشابه ......
بزارید یک مثال بزنم . مثلاً شما یک آقای X میبینید میگید این از اون ها ناتو هاست اصلاً قیافش داد میزنه یا این که طرف این کاره هست من خبر دارم همون موقع یک Y بیاد بگه سلام قضاوت شما رو بررسی میکنیم اگر درست بود به شما یک سکه جایزه میدیم اگر نبود یک گوله خالی میکنیم تو مغزتون آیا حاضرید باز همون قضاوت رو که در ذهنتون هست به زبان بیارید ، محکم بودن حقیقت به همین استحکام هست ! حقیقت اون گزاره ای هست که حتی برای صحتش حاضر بشی جانت رو هم گرو بزاری
حرف دیگران معیار درستی برای قضاوت نیست ، چون ممکنه این حرفهای پشت سر از سر حسادت ، کینه یا انتقام گیری های شخصی باشه این موارد زیاد هست . یا این که در اثر بدگمانی باشه . تا چیزی رو ندیدید ، تا خودتون از دهن خود اون شخص چیزی نشنیدید " حق " در موردش قضاوت کنید حتی در دل و ذهن خودتون چه برسه به این که برای دیگران هم بازگو کنید .
برای کسی که اعتقادی به خدا و پیغمبر نداره یا روزی که حساب پس میدن میگه چیه یه حرفه میندازیم دیگه هر چی میخواد بشه ، بشه . اونی هم که اعتقاد نداره باید بدونه ... روزگار " میچرخه " این چرخ میچرخه و خاصیت چرخ این هست که با هر چرخیدنی یک ملاقاتی با نقطه آغازش خواهید داشت ، هم پستتون دوباره به اون شخص خواهد خورد هم پشت سر " خود شما " حرف خواهند زد . این رو زیاد تجربه کردند دیگران و دیگه داستان حکایت هست حتی ضرب المثل شده .

شابادی 04-11-2016 09:40 PM

سلام علیکم جمیعا
بعد از کلی دوری دوباره مزاحمتون شدیم

آلایژا 05-05-2016 08:39 PM

بعد دو سال بازم برگشتم


اکنون ساعت 03:12 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)