شراب خورده و خوی کرده میروی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت |
تا کی اندر دام وصل آرم تذ روی خوشخرام
در کمینم و انتظار وقت فرصت می کنم |
سمن بویان غبار غم چو بنشینند ،بنشانند
پریرویان قرار از دل چو بستیزند ،بستانند |
دل رمیده ما را که پیش می گیرد
خبر دهید به مجنون خسته از زنجیر |
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند |
در خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم |
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
هر ان قسمت که انجا رفت از ان افزون نخواهد شد |
دامن مفشان از من خاکی که پس از من
زین در نتواند که برد باد غبارم |
من از رنگ صلاح ان دم به خون دل بشستم دست
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد |
در این خمار کسم جرعه ای نمی بخشد
ببین که اهل دلی در میان نمی بینم |
اکنون ساعت 01:15 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)