قرار زندگانی آن نگارست کز او آن بیقراری برقرارست س |
ساقي از مي باقي جرعهاي به خاک افشاند
در قلمرو ظلمت نامش آب حيوان شد ش |
شراب داد خدا مر مرا تو را سرکا چو قسمتست چه جنگست مر مرا و تو را گ |
گفت بر من تیغ تیز افراشتی
از چه افکندی مرا بگذاشتی ک |
کالبد ما ز خواب کاهل و مشغول خاست آنک به رقص آورد کاهل ما را کجاست ز |
ز دست محبوب ندانم چون كنم وز هجر رويش ديده جيحون كنم
ز دستم بر نمی خیزد که یک دم بی تو بنشینم بجز رویت نمی خواهم که روی هیچ کس بینم ----------------------------------------------------- ز دست محبوب ندانم چون كنم وز هجر رويش ديده جيحون كنم============================== ز من نگارم خبر ندارد به حال زارم نظر ندارد خبر ندارم من از دل خود د ل من از من خبر ندارد ================================ اینم 3 تا ز عالی .... که هر سه تاشو به آواز و تصنیف خوندن..... همه شم خاطره انگیز و بزرگ و معروفه.... "پ" |
بنشستهام من بر درت تا بوک برجوشد وفا باشد که بگشایی دری گویی که برخیز اندرآ ت |
تا به نزديکترين وعدهي وصلت برسم
از خدا ميطلبم عمر ابد پيوندي ج |
جمع باشید ای حریفان زانک وقت خواب نیست هر حریفی کو بخسبد والله از اصحاب نیست ح |
حافظ از حشمت پرويز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شيرين من است ف |
اکنون ساعت 11:29 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)