آسمان! با من مدارا می کنی؟ یک گره از پای من وا می کنی؟
آسمان! من خسته از بودن شدم رفتنم را پس کی امضا می کنی؟ آسمان! من که کلوخی بی کسم گفته اند مارا تو دریا می کنی آسمان! گشته قنوت من همین پس چرا امروز و فردا می کنی؟ آناهیتاجان شهاب را ازکجای پُست بالائی درآوردی |
عمریست طعمهخوار هجوم ندامتیم یارب چرا چوموج به دریا زدیم پا |
نقل قول:
یا رب آن نوگل خندان که سپردی به منش می سپارم به تو از شر حسود چمنش |
چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب که به امید تو خوش آب روانی دارد حافظ |
مرغی که با غم دل شد الفتیش حاصل بر شاخسار عمرش برگ طرب نباشد در کارخانهٔ عشق ازکفر ناگزیر است آتش که را بسوزد گر بولهب نباشد |
دانی که چیست حاصل انجام عاشقی جانانه را ببینی و جان را فدا کنی |
چشم آن دارم که بگشایی ز پایم ریسمان مدت ده سال اندر بوتههای انتظار روزگارم آتش دم داد و دود امتحان عاقبت بگداخت اجزای وجودم دم به دم |
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من وتو در اختیارنگشاده است مجو درستی عهدازجهان سست نهاد که این عجوزه عروس هزارداماد است |
غالباً دیوانه می داند، من فرزانه را بشکنم صد عهد و پیمان، نشکنم پیمانه را |
اگرچه خرمن عمرم غم توداد به باد
به خاک پای عزیزت که عهدنشکستم |
اکنون ساعت 07:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)