در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست
از گل و لاله گزیرست و ز گلرویان نیست دل گم کرده در این شهر نه من میجویم هیچ کس نیست که مطلوب مرا جویان نیست |
تو به تقصیر خود افتادی ازین در محروم
از که می نالی و فریاد چرا میداری |
یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد
درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست درد آن بود که از پا درمان من بیفتد |
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم |
ما را به دعا کاش فراموش نسازند
رندان سحرخیز که صاحب نظرانند |
در این درگه که گه گه که که که که شود ناگه مشو غره که از فردا نهی آگه |
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند |
دل که آئینه ی صافیست غباری دارد
وز خدا می طلبم صحبت روشن رائی |
یارب از تاب زلف هندوی او
چه قیامت ز هندوان برخاست |
تا بال و پرم بود ز دامم مرهاندی
امروز رهاندی که مرا بال و پری نیست |
اکنون ساعت 10:51 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)