![]() |
دلتنگم و این درد کمی نیست که رو برمیگردانم و جاي تو خالي است... _:2::53: |
چه امیدبخش است سفیدی کاغذ آنگاه که اندوه خود را به او نگفته ام... {پپوله} |
آدمک آخر دنیاست بخند آدمک مرگ همینجاست بخند آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل تو تنهاست بخند دست خطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند فکر کن درد تو ارزشمند است فکر کن گریه چه زیباست بخند صبح فردا به شبت نیست که نیست تازه انگار که فرداست بخند راستی آنچه که یادت دادم پر زدن نیست که در جاست بخند آدمک نغمه آغازنخوان به خدا آخر دنیاست بخند ... |
http://pix2pix.org/my_unzip/124578701771.jpg
روی آن شیشه تب دار تورا "ها" کردم اسم زیبای تورا بانفسم جا کردم شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم با سر انگشت کشیدم به دلش عکس تورا عکس زیبای تورا سیر تماشا کردم |
ز دلتنگي به جانم با که گويم؟
ز غصه ناتوانم، با که گويم؟ ز تنهايي ملولم، چند نالم؟ ز بيياري به جانم، با که گويم؟ به عالم در، ندارم غمگساري نميدارم، ندانم با که گويم؟ |
دل خرابه چه خرابی جای آبادی نمونده خیلی وقته دل تنگم نغمه شادی نخونده بس که هر شب تا سحر خدا خدا کرده دل من دیگه در سینه سوزان آه و فریادی نمونده دل خرابه چه خرابی جای آبادی نمونده دل شکسته آخه بس که دلهای شکسته دیده نا امیده بس که درهای امید و بسته دیده تو جهان می فروشان دل پی چراغ میگرده تو کویر خشک و سوزان به امید آب میگرده من کلام عاشقی را توی سینم بنوشتم من به خاطر تو جانا حتی از خودم گذشتم دل خرابه چه خرابی جای آبادی نمونده |
مهدی جان خیلی به دل میشینه متن هایی که میزاری:53:
آسوده دلان را غم شوريده سران نيست اين طايفه را غصه رنج دگران نيست اي هم سفران باري اگر هست ببنديم اين ملك اقامت گه ما رهگذران نيست |
ديدي آخر دل ما را شكستي ***رفتي و رشته الفت گسستي ديده دريا شد از دوري رخت اي صنم*** قطره قطره بشد دل ز ديده روشنم عشقت زده آتش به مغز استخوانم*** سوزد ز تاب دوريت جانا روانم تا كي پويد دل ره غمت آرام جانم ***تا چند از دستت رسد به مه آه و فغانم مه جبينا نما ابروي هلالت*** ديده كن روشن از پرتو جمالت چهره بنما كه جان دهم*** طره بگشا كه وار هم*** از شكنج غمت نگارم روشن از ماه روي تو*** شد جهان چو موي تو*** تيره گرديده روزگارم بر رهت نهاده ام هر دو ديده چون يعقوب*** در غمت نشسته بس نمودم صبر ايوب چون بر بستان ابر آذاري***يا چون بلبلي از عشق نو گلي بنمايم زاري شور شيريني همچون فرهاد***جان شيرينم دادي بر باد*** از تيشه غم كندم بنياد دوستان به هم آميزيد**و ز قدح شرر انگيزيد**از حسود همه بگريزيد**خاك غم به سرش ريزيد سالك به جهان از جور زمان ايمن نتوان ز قدح مي زن شادان و خندان سالک اصفهانی تصنیفی زیبا در دستگاه ماهور با صدای استاد ایرج |
قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود ورنه هيچ از دل بي رحم تو تقصير نبود من ديوانه چو زلف تو رها مي كردم هيچ لايقترم از حلقه زنجير نبود |
آخر اي سنگ دل از کشتن ما چيست غرض غير اگر بي غرضي نيست تو را چيست غرض تو جفا پيشه چو ياري ده اهل غرضي پس ازين ياري و اظهار وفا چيست غرض |
اکنون ساعت 03:58 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)