گرم یادآوری یا نه من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم ش |
شاهد سرمدی تویی وین دل سالخورد من
عشق هزار ساله را بر تو گواه می کند // ک |
که دیدم اشک چشم و بغض و آهت
نهادم سر به روی هر دو پایت ز |
زدو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی
چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی // ن |
نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
بر کارگاه دیده بی خواب می زدم ا |
اجــــزای وجــود من هـمــه دوســـت گرفت
نامی است زمن بر من و باقی همه اوست // ب |
بنوش جام صبوحی به ناله دف و چنگ
ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود پ |
پروانه نیستم که به یک شعله جان دهم
شمعم که جان گدازم و دودی نیاورم // س |
سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص تو دردمن مباد ص |
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم؟
همه دانند که در صحبت گل خاری هست // ع |
عروس وقت را آرایش از ماست
بسوی هر ره تاریک راهیست ن |
نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد // م |
ميخانه اگر ساقي صاحب نظري داشت
مي خواري و مستي راه و رسم دگري داشت پيمانه نمي داد به پيمان شکنان باز ساقي اگر از حالت مجلس خبري داشت س |
سـیر نمیـشـوم ز تـو اِی مـهِ جان فـزای مـن
جور مکن ، جفا مکن، نیست جفا سزای من // ه |
هنوز آن ساعت فرخنده دور است
هنوز این لانه بی بانک سرور است ز |
زمستون فصل تولد تو
تو رو یاده من میاره تو فصل قشنگ پاییز دل من آروم نداره برای تو بی قراره ع |
عشق را با هردلي نسبت به قدر جوهر است
قطره بر گل شبنم و در قعر دريا گوهر است //ت |
تو ترحم نکنی بر من مخلص گفتم
ذاک دعوای و ها انت و تلک الایام ل |
لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم ب |
باغبانـا ز خـزان بی خبرت می بیـنم
آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد // آ |
آیین تقواه ما نیز دانیم
لیکن چه چاره با بخت گمراه ی |
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم :rolleyes::rolleyes::rolleyes::rolleyes::rolleyes::rolleyes: :rolleyes::rolleyes::rolleyes::rolleyes::rolleyes: |
تارا جون می بایست با ی شروع میکردی اشکال نداره
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو |
رزیتا خانم حالا من با چی شروع کنم؟؟
وای چه خسته می کند تنگی این قفس مرا پیر شدم نکرد از این رنج و شکنجه بس مرا // گ |
گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات
گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات ع |
عرصه بزمگاه خالی ماند
از حریفان و جام مالامال .:: ص ::. |
صید بیابان سر از کمند بپیچد
ما همه پیچیده در کمند تو عمدا ک |
کسی که نوبت الفقر فخر زد جانش چه التفات نماید به تاج و تخت و لوا چو باغ و راغ حقایق جهان گرفت همه میان زهرگیاهی چرا چرند چرا ز |
ز رقیب دیو سیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را // ل |
لاله ستانست از عکس تو هر شورهای عکس لبت شهد ساخت تلخی هر غورهای ک |
کاش که بخت سازگاری کردی
با جور زمانه یار یاری کردی ف |
فارغم گر گشت دل آوارهای از جهان تا کم بود غمخوارهای گ |
گیر شراب طربانگیز و بیا
پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا ص |
صنما چگونه گویم که تو نور جان مایی که چه طاقت است جان را چو تو نور خود نمایی غ |
غم داری ، حیات دل ز دم نیست
که دل در حلقه بود و عدم نیست ج |
جلوۀ روی تو بی منـّتِ کس مقصود است
کـاین همه راه ، کران تا به کران آمده ام // م |
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق
دوست را با ناله شبهای بیداران خوش است م |
مرغ اندیشه که اندر همه دلها بپری به خدا کز دل و از دلبر ما بیاثری س |
ساقی گل و سبزه بس طربناک شدهست
دریاب که هفته دگر خاک شدهست می نوش و گلی بچین که تا درنگری گل خاک شدهست و سبزه خاشاک شدهست ل |
لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سینههای کباب ن |
اکنون ساعت 06:13 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)