رفيقان اگر د ر تباه توآند حريفان همه خير خواه توآند ت |
تا چند زنم بروی دریاها خشت بیزار شدم ز بتپرستان کنشت خیام که گفت دوزخی خواهد بود که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت // ... |
روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است م |
ماهی که قدش به سرو میماند راست
آیینه به دست و روی خود میآراست ب |
بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی
سرمست بدم که کردم این عیاشی با من به زبان حال میگفت سبو من چون تو بدم تو نیز چون من باشی م |
ماهی که نظیر خود ندارد به جمال
چون جامه ز تن برکشد آن مشکین خال س |
ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را
یاقوت چه ارزد بده آن قوت روان را ش |
شبی بوی می او ناشنوده نصیب از وی خمارم اوفتادست هزاران شب چو شمعی غرقه در اشک سر خود در کنارم اوفتادست ن |
نازنین دل به تو دادن غلط است
دله تو رفته زیادم همینم غلط است ح |
حسن تو رونق جهان بشکست عشق روی تو پشت جان بشکست هر سپاهی که عقل میآراست غمزهٔ تو به یک زمان بشکست م |
اکنون ساعت 12:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)