مردی ز کنندهٔ در خیبر پرس
اسرار کرم ز خواجهٔ قنبر پرس گر طالب فیض حق به صدقی حافظ سر چشمهٔ آن ز ساقی کوثر پرس /... |
مرا می بینی و هردم زیادت می کنی دردم
تو را می بینم و میلم زیادت می شود هردم // ر |
روی خود را زعفرانی کن به بیداری شب تا به روز حشر روی ارغوانی باشدت ب |
به تبسم به تکلم به خموشی به نگاه
می توان برد به هر شیوه دل آسان از من گ |
گرچه کار تو همه پردهدری است پرده زین کار مکن باز امشب تو چو شمعی و جهان از تو چو روز من چو پروانهٔ جانباز امشب ج |
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را ن |
ندای غیب به جان تو میرسد پیوست که پای در نه و کوتاه کن ز دنیی دست // ... |
دوش گفتم بکند لعل لبش چاره من
هاتف غیب ندا داد که آری بکند کس نیارد بر او دم زند از قصه ما مگرش باد صبا گوش گذاری بکند ر |
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین اندر دو جهان کرا بود زهره این .... |
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش به چین زلف تو ماچین و هند داده خراج |
اکنون ساعت 03:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)