در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود |
دل در جهان مبند و به مستی سوال کن
از فیض جام و قصه جمشید کامگار |
رواق منظر چشم من آشیان توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست |
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و بر خور ز همه سیم تنان |
نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند |
دگران روند تنها به مثل به قاضی اما
تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری |
یکی جانیست در عالم که ننگش آید از صورت
بپوشد صورت انسان ولی انسان من باشد |
آقا مهدی خیلی قشنگ بود :41:
دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان گونه زردش دلیل ناله زارش گواست |
تشنه ام ، تشنه ی یک رود رها،تشنه ی سیلی سنگین
نه که آیا دو سه باران سبکریز،بباری،یا نه |
همیشه بوی با عودست نه رفت از عود و نه آمد
یکی گوید که دیر آمد یکی گوید که زود آمد |
اکنون ساعت 05:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)