دلبر که جان فرسود ازو کام دلم نگشود ازو
نومید نتوان بود ازو باشد که دلداری کند |
دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن
که باد صبح نسیم گره گشا آورد |
دل من در هوای روی فرخ
بود آشفته همچون موی فرخ |
خواهی که سخت وسست جهان بر تو بگذرد
بگذر زعهد سست وسخنهای سخت خویش |
شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است |
تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست |
تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا
که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل |
لب میالای به شعری که ندارد شوری شاعری قدر تو داند که شعوری دارد |
در بهار از من مرنج ای باغبان گاهی اگر
یاد از بی برگی فصل خزان آرم ترا |
ای نوگل خندان چرا خون در دل ما می کنی؟ خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا می کنی؟ |
اکنون ساعت 07:02 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)