به جای لوح سیمین در کنارش
فلک بر سر نهادش لوح سنگین |
خاطر عطار ریخت گوهر معنی به نطق تا تو کنارش ز چشم پر گهر آوردهای |
طبله عطر گل و زلف عبیرافشانش
فیض یک شمه ز بوی خوش عطار من است |
سلطان گردون از شرف در پای شبرنگش فتد چون ماه عقرب زلف من برسر نهد بنطاق را |
لابه بسیار نمودم که مرو سود نداشت
زانکه کار از نظر رحمت سلطان میرفت |
جانش غریق رحمت خود کرد تا بود تاریخ این معامله رحمان لایموت |
دیروز روز سرد و عجیبی بود
من با دلم مجادله می کردم انگار شعر و ساز و کتابم را با سکه ای معامله می کردم |
دور بادا عاقلان از عاشقان
دور بادا بوی گلخن از صبا |
باغ چو شد باد صبا دایهٔ گل
بربست مشاطهوار پیرایهٔ گل |
در باغ چو شد باد صبا دایهٔ گل
بربست مشاطهوار پیرایهٔ گل |
اکنون ساعت 03:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)