حقير شدم که تو قد جهان شدي
با روح بغض کرده ي من مهربان شدي ق |
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع ع |
عفاالله چين ابرويش اگر چه ناتوانم کرد
به عشوه هم پيامي بر سر بيمار ميآورد ه |
همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل ها ن |
نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار چه كنم حرف دگر ياد نداد استادم گ |
گفتم ز مهر ورزان رسم وفا بياموز
گفتا زخوب رويان اين كار كمتر آيد پ |
اين ب بود يا پ با هر دو ميگم.... پرواز کرد عمر و از او آشيانه ماند مشت پُري ز نعمت هستي نشانه ماند .... بر دوخته ام ديده چو باز از همه عالم تا ديده ء من بر رخ زيباى تو بازست م |
مرا آن دلبر پنهان همي گويد به پنهاني
به من ده جان چه باشد اين گرانجاني ل |
لب از ترشح مى پاك كن براى خدا كه خاطرم به هزاران گنه موسوس شد ص |
صائب سر زلف سخن از دخل حسودان
شفته نشد تا تو درين سلسله بودي خ |
اکنون ساعت 02:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)