صبرکن عشق زمینگیر شود بعد برو
یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو |
ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را |
سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر میرود
صوفی گران جانی ببر ساقی بیاور جام را |
صوفی چو تو رسم رهروان میدانی
بر مردم رند نکته بسیار مگیر |
صبح امید که شد معتکف پرده غیب
گو برون آی که کار شب تار آخر شد |
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت |
به شهر عافیت ماوا ندارم
به غیر از کوچه ی حرمان جا ندارم |
زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند |
هر چند مثل آینه هر لحظه فاش تو
هشدار می دهد به خزانم بهار تو |
ز تیغ حرص، جان هر لحظهای صد بار میمیرد
تو علت گشتهای این مرگهای ناگهانی را |
اکنون ساعت 10:08 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)