قصهٔ آن شمع چگل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت ل |
لاف بسی شد که درین لافگاه
بر تو جهانی بجوی خاک راه ذ |
ذره را تـا نبـود همـت عــالـی حـافظ
طالب چشمه خورشید درخشان نشود // ص |
صد جوی آب بستهام از دیده بر کنار
بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت ک |
کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
که هر که بیهنر افتد نظر به عیب کند ن |
نی قصهٔ آن شمع چگل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت ط |
طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن
با شهد میرود ز دهانت به در سخن ز |
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا |
ای سهی سرو روان آخر نگاهی باز کن
تا به خدمت عرضه دارم افتقار خویش را ش |
شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش
مجال نطق نماند زبان گویا را ح |
اکنون ساعت 02:13 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)