دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد |
در لب تشنه ما بین و مدار آب دریغ
بر سر کشته خویش آی و زخاکش بر گیر |
راه صد دشمنم از بهر تو میباید داد
تا یکی دوست ببینم که بگوید خبرت |
تو از من بی خبر من از تو بی تاب
نمی آیی مرا یک شب تو در خواب |
بیا ای ساقی گلرخ بیاور باده رنگین
که فکری در درون ما ازین بهتر نمی گیرد |
دل فایز تو عمدا می کنی تنگ که تا جای کس دیگر نباشد |
در یاست مجلس او دریاب وقت ودریا ب
هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد |
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
وندر آن آیینه صد گونه تماشا میکرد |
داده ام باز نظر را به تذروی پرواز
باز خواند مگرش نقش و شکاری بکند |
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد |
اکنون ساعت 09:03 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)