مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع
بر اهل وجد و حال در های و هو ببست |
تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسي من به خدا رسيده ام |
تا نزند راهروی را بپای
به که بکوبند سر مار را |
از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی |
يوسف به زر قلب فروشان دگرانند
ما وقت خوش خود به دو عالم نفروشيم |
من از دلبستگی های تو با آیینه دانستم
که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق تر از مایی |
یار من باش که زیب فلک وزینت دهر
از مه روی تو واشک چو پروین من است |
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که همی سپرم |
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم |
ما را به دعا كاش فراموش نسازند
رندان سحرخيز كه صاحب نظرانند |
اکنون ساعت 08:53 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)