هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری ؟ یعنی که نمودند در آیینه ی صبح کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری ذ بده ! *ای بابا مگه مهدی میگذاره ؟ d: ساقی غم من بلند ، آوازه شده است سر مستی من ، برون ز اندازه شده است غ |
خب چرا حرفت رو عوض کردی؟
این برا غ غم و درد دل مو بی حسابه خدا دونه دل از هجرت کبابه *** اینم ذ ذلت ده روزه فقر مایهٔ سد عزت است عزت دنیا مخواه پایهٔ عقبا طلب //// ظ |
ظلمتی کز اندرونش آب حیوان می زهد
هست آن ظلمت به نزد عقل هشیاران صیام ص |
صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم
خوش بر سر بهانه نشستهست طاقتم ف |
قارغ از خویشتن و بی خبر از هر چه که هست
خل و دیوانه و مست |
فریاد من از فراق یارست و افغان من از غم نگارست ن |
نتوان دل شاد را به غم فرسودن
وقت خوش خود بسنگ محنت سودن کس غیب چه داند که چه خواهد بودن می باید و معشوق و به کام آسودن ب |
به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست // ... |
کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت این شادی کسی که در این دور خرمست ش |
شقایق از پی سلطان گل سپارد باز
به بادبان صبا کلههای نعمانی ق |
اکنون ساعت 01:34 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)