حرف نذاشتین شد مشاعره سنتی؟
هر گوهری که راحت بیقیمتی شناخت شد آب سرد، گرمی بازار خویش را //// خ |
:dراست ميگي
خوشتر شوی بفضل زلعلی که در زمی است برتر پری بعلم ز مرغی که در هواست چ |
چون گهر قانعم به قطرهٔ خویش
نیست اندیشهٔ زیاده مرا صد گره در دلم فتد چو صدف یک گره گر شود گشاده مرا ب |
برو از خانه گردون به در و نان مطلب
کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را ع |
عمری است حلقهٔ در میخانهایم ما
در حلقهٔ تصرف پیمانهایم ما از نورسیدگان خرابات نیستیم چون خشت، پا شکستهٔ میخانهایم ما س |
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی ن |
نیست از خاک گرانسنگ به دل قارون را
بر دل از رهگذر جسم غباری که مراست میکنم خوش دل خود را به تمنای وصال سایهٔ مرغ هوایی است شکاری که مراست ش |
شب مردان خدا روز جهان افروزست
روشنان را به حقيقت شب ظلماني نيست //ک |
کار زنگار کند با دل چون آینهام
گر چه هست از دگران، نقش و نگاری که مراست الف |
آن گوش که حلقه کرد در گوش جمال
آویزهٔ در ز نظم حافظ بادش ب |
اکنون ساعت 01:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)