گفتم سخن تو، گفت حافظ گفتا
شادی همه لطیفه گویان صلوات |
دل در سر زلفش شد، از طره طلب کردم گفتا که: لب او خوش اینک سرما پیوست |
خلیل عادلش پیوسته بر خوان
وز آنجا فهم کن سال وفاتش |
از پی یک نظاره بر در او سالها انتظار باید کرد تا کند یار روی در رویت دلت آیینهوار باید کرد |
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
وانچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد |
از همچو تو دلداری دل بر نکنم آری
چون تاب کشم باری زان زلف بتاب اولی |
همچون لب خود مدام جان میپرور
زان راح که روحیست به تن پرورده |
کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست
عشوه ای زان لب شیرین شکر بار بیار |
الا ای طوطی گویای اسرار
مبادا خالیت شکر زمنقار |
مردی ز کنندهٔ در خیبر پرس
اسرار کرم ز خواجهٔ قنبر پرس |
اکنون ساعت 01:27 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)