ولله که شهر بی تو مرا حبس میشود
آوارگی کوه و بیابانم آرزوست |
تمام جهان خلق شد،کم کم اما خدا دید
زمین،خالی از عشقبازی، صفایی ندارد! |
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
وندر آن آیینه صد گونه تماشا میکرد |
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی بینم
دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی بینم |
معشوق چون نقاب ز رخ در نمی کشد
هرکس حکایتی به تصور چرا کنند |
در عرف ما سزاي پريدن تفنگ نيست
با برگ گل نوشته به ديوار باغ ما |
الا یا ایهاالساقی ز می پر ساز جامم را که از جانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را |
ای که به سوی هیچ،سراسیمه می دوید
این حرص هرزه پوی،کجا را گرفته است؟ |
تو مپندار که مجنون، سرِ خود مجنون گشت
از سمک تا به سمایش کشش لیلا برد... |
در پس ابر هم ای عشق همان خورشیدی
ما نداریم ولی مایه ی مهتاب شدن |
اکنون ساعت 09:07 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)