توکه کیمیا فروشی نظری به قلب ما کن
که بضاعتی نداریم وفکنده ایم دامی |
یاد باد آنکه در آن بزمگه خلق و ادب
آنکه او خنده مستانه زدی صهبا بود |
دل خرابی می کند دلدار را آگه کنید زینهار ای دوستان جان من و جان شما |
ای که از کوچه معشوقه ما می گذری
برحذر باش که سر می شکند دیوارش |
شکر خدا که از مدد بخت کار ساز
بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست |
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هردم آید غمی از نو به مبارکبادم |
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما |
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم |
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین اگرنه بد نام شوی |
میان عاشق ومعشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز |
ز خوف هجرم ایمن کن اگر امید آن داری
که از چشم بد اندیشان خدایت در امان دارد |
دیشب به سیل اشک ره خواب می زدم
نقشی به یاد خط تو بر اب می زدم |
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی می کشم از برای تو |
وگر چنانکه دران حضرت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست |
تا ابد بوی محبت بمشامش نرسد
هر که خاک در میخانه برخساره نرفت |
تو نیک و بد خود هم از خود بپرس
چرا بایدت دیگری محتسب |
بعد از این دست من و دامن سرو و لب جوی
خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد |
دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس
گفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند |
دیده دریا کنم وصبر به دریا فکنم
و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم |
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست |
تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است
جا نا مگر این قاعده در شهرشما نیست |
تا عشق تو در این دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است |
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه ی دلبران دهندت باج. |
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد |
در کارخانه ای که ره عقل و فضل نیست
فهم ضعیف رای فضولی چرا کند |
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن |
ناموس عشق و رونق عشاق می برند
عیب جوان و سرزنش پیر میکنند |
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد |
دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر |
روز و شب خوابم نمی آید ز چشم غم پرست
بس که در بیماری چشم تو گریانم چو شمع |
عابدان آفتاب از دلبر ما غافل اند
ای ملامتگو خدا را رو مبین آن رو ببین |
نيست بر نقش دلم جز الف قامت دوست
چه كنم حرف دگر ياد نداد استادم |
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی |
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود |
دشمنان را ز خون کفن سازیم
دوستان را قبای فتح دهیم |
مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق
که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد |
دور گردون گر دو روزی بر ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور |
راه دل عشاق زد آن چشم خماری پيداست از اين شيوه که مست است شرابت |
تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا
حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی |
یا رب این شمع دلفروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسیدکه جانانه کیست |
اکنون ساعت 01:27 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)