زین سفر گر به سلامت به وطن باز رسم
نذر کردم که هم از راه به میخانه روم م |
میای در کاسه چشم است ساقی را بنامیزد
که مستی میکند با عقل و میبخشد خماری خوش گ |
گر بر سر نفس خود امیری مردی
گر بر دگران خرده نگیری مردی مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتاده ای بگیری مردی ت |
تو وفا با دگران كن كه من سوخته دل
زنده از بهر همينم كه جفاي تو كشم // ز |
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد ز |
زندگي بي عشق اگر باشد، لبي بي خنده است
بر لب بي خنده بايد جاي خنديدن گريست // ر |
روی زرد است و آه دردآلود
عاشقان را دوای رنجوری ت |
تو وفا با دگران كن كه من سوخته دل
زنده از بهر همينم كه جفاي تو كشم // l |
این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت
و آهنگ بازگشت به راه حجاز کرد ع |
عشق را با هردلي نسبت به قدر جوهر است
قطره بر گل شبنم و در قعر دريا گوهر است // ق |
قراری بسته ام با می فروشان
که روز غم بجز ساغر نگیرم ت |
تو را اگر ملک هندیان بدیدی روی
نماز بردی و بتخانه هاش بر کندی |
حرف انتخاب نکردی
یار من چون بخرامد به تماشای چمن برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی م |
من دل به كسي به جز تو اسان ندهم
دردي كه گران خريدم ارزان ندهم صد جان بخرم در ارزوي دل خويش ان دل كه تورا خواست به صد جان ندهم // خ |
خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد
به آب دیده و خون جگر طهارت کرد آ |
سلام
آزادیم از دام هوس نیست ولی کاش صیاد مرا گاه بدین سو، گذری بود ر |
سلام خوش اومدی
رسید باد صبا غنچه در هواداری ز خود برون شد و بر خود درید پیراهن ف |
فصل بهاران شد ببین بستان پر از حور و پری
گویی سلیمان با سپه عرضه نمود انگشتری چ |
چو در دستت رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سراندازیم ش |
شمشير کشيدي و بخونم ننشاندي
افسوس که آغاز تو انجام ندارد // ک |
کار از تو می رود مددی ای دلیل راه
کانصاف می دهیم و ز راه افتاده ایم ل |
لطافت آنقدر دارد که هنگام خراميدن
توان از پشت پايش ديد نقش روي قالي را // ب |
بدین دو دیده حیران من هزار افسوس
که با دو آینه رویش عیان نمی بینم س |
ساقی ز شراب حق پر دار شرابی را درده می ربانی دلهای کبابی را کم گوی حدیث نان در مجلس مخموران جز آب نمیسازد مر مردم آبی را ل |
لذت داغ غمت بر دل مما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم گ |
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنین روز غلام است ژ |
ژنده ها در جامه ها پیراسته
ظاهر دستان بدان آراسته چ |
چون چشم تو دل میبرد از گوشه نشینان
همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست گ |
گفتم به گل زرد چرا رنگ منی؟
افسرده و غمگین چرا مثله منی؟ من عاشق یک گلم که هم بوی تو است تو عاشق کیستی که همرنگ منی ه |
هر راهرو که ره به حریم درش نبرد
مسکین برید وادی و ره در حرم نداشت و |
وای چه خسته می کند تنگی این قفس مرا
پیر شدم نکرد از این رنج و شکنجه بس مرا ن |
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم ف |
فیض ازل به زور و زر ار آمدی به دست
آب خضر نصیبه اسکندر آمدی ل |
لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق
داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم ق |
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
ورای حق تقدیر است شرح آرزومندی م |
من همان مجنون مست یاغیم
روز و شب محتاج جام باقیم د |
دیدم به خواب دوش که ماهی بر آمدی
کز عکس روی او شب هجران سر آمدی ت |
تو زر نه اي غافل نادان که تو را
در خاک نهند و باز بيرون آرند ز |
زبونی هر چه هست و بود از توست
بساط دیده اشک آلود از توست ه |
هر شب ستاره ای به زمین میکشندو باز
این اسمان غم زده غرق ستاره هاست // ت |
اکنون ساعت 09:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)