شاها فلک از بزم تو در رقص و سماع است
دست طلب از دامن این زمزمه مگسل ر |
راهی ز زبان ما بدل پیوسته است
کاسرار جهان و جان در او پیوسته است تا هست زبان بسته گشاده است آن راه چون گشت زبان گشاده آنره بسته است ف |
فیض ازل بزوروز ر ار آمدی بدست
آب خضر نصیبه اسکندری آمدی ر |
رای تو به کینتوزی دارد سر جانسوزی
چون نیست لبت روزی هم رای تو اولیتر ج |
جانا کدام سنگدل بی کفایتست
کو پیش زخم تیغ تو جان را سپرنکرد ر |
فرانک خانم با ر قراداد بستی:d
روزها گر رفت گو رو باک نیست تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست هر که جز ماهی ز آبش سیر شد هرکه بی روزیست روزش دیر شد ل |
قرار نبود کسی کم بیاره مهدی خان..
. لعلی از کان مروت بر نیامد سالهاس تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد ر |
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند ف |
نه فرانک خانوم کم نیاوردیم شوخی کردم تا صبح ر بگو پایه ام
روزها چون عمر بد خواه تو کوتاهی گرفت پارهای از زلف کم کن مایهای ده روز را ف شکوفه خانوم فانی شدم و برید اجزای تنم میچرخ که بر چرخ بد اول وطنم الف |
اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
و آنگه به یک پیمانه می با من وفاداری کند ب |
اکنون ساعت 01:40 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)