در بهار از من مرنج اي باغبان گاهي اگر
ياد از بي برگي فصل خزان آرم ترا |
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آند وقت است که باز آیی |
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم |
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید |
دام شب آمد جان های خلایق بربود
چون دل مرغ در آن دام طپیدم همه شب |
برو ای گدای مصری در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را |
از خطابش هست گشتی چون شراب از سعی آب
وز شرابش نیست گشتی همچو آب اندر شراب |
بی همگان به سر شود
بی تو به سر نمیشود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود |
در خوردنم ذوقی دگر در رفتنم ذوقی دگر
در گفتنم ذوقی دگر باقی بر این سان می رود |
دل را اگر چه بال و پر از غم شکسته شد
سودای دام عاشقی از سر بدر نکرد |
اکنون ساعت 05:37 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)