رنج مارا که توان برد به یک گوشه چشم
شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی ن |
نماند در دل ما خونی از فشار غمت
به غنچگی زگل ماگرفتهاندگلاب ز شرم حلقهٔ آن زلف حیرتی دارم که ناف آهوی مشکین چرا نشدگرداب الف |
امد به زبان حال در گوشم گفت
درياب كه عمر رفته را نتوان يافت چون چرخ بكام يك خردمند نگشت خواهي تو فلك هفت شمور خواهي هشت /ض/ |
ضربت فرعون ما را نیست ضیر
لطف حق غالب بود بر قهر غیر ش |
شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبست
زین در دگر نراند ما را به هیچ بابای ح |
من حاصل عمر خود ندارم جز غم
در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم پ |
ح؟
پیر مغان ز تو به ما گر ملول شدی گو باده صاف کن که به عذر ایستاده ایم ح |
شرمنده :53:
حال دل در سینه صد چاک من دانی اگر دیده باشی اضطراب مرغ وحشی در قفس ع |
دشمنتون:53:
عاشقان را گر در آتش می پسندد لطف دوست تنگ چشم گر نظر در چشمه کوثر کنم ف |
فرصت شمر طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست ل |
اکنون ساعت 02:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)