چون غنچهٔ گل قرابهپرداز شود نرگس به هوای می قدح ساز شود فارغ دل آن کسی که مانند حباب هم در سر میخانه سرانداز شود |
می خواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نقش در دهان گرفت |
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست بیار نفحهای از گیسوی معنبر دوست |
بوی یوسف میکشم از چشم چون دستار خویش
چشم بر راه صبا چون پیر کنعان نیستم |
گر چشم تو بربست او چون مهرهای در دست او گاهی بغلطاند چنین گاهی ببازد در هوا |
با چنین جاه و جلال از پیشگاه سلطنت
آگهی و خدمت دلهای آگه میکنی |
هزار سلطنت دلبری بدان نرسد که در دلی به هنر خویش را بگنجانی چه گردها که برانگیختی ز هستی من مباد خسته سمندت که تیز میرانی |
عشق رخ یار بر من زار مگیر
بر خسته دلان رند خمار مگیر |
وجود من به کف یار جز که ساغر نیست نگاه کن به دو چشمم اگرت باور نیست چو ساغرم دل پرخون من و تن لاغر به دست عشق که زرد و نزار و لاغر نیست |
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست |
اکنون ساعت 05:06 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)