بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت
که در مقام رضا باش و ز قضا مگریز د |
در بهای بوسه ای جانی طلب
می کنند این دلستانان الغیاث ی |
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم گرد آن شمع طرب میسوختم پروانهوار پای آن سرو روان اشک روانی داشتم ب |
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را س |
سر ما فرو نیاید به کمان ابروی کس
که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد |
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست ل |
لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است م |
مژگان تو تا تیغ جهانگیر برآورد
بس کشته دل زنده که بر یکدگر افتاد ا |
ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت خ |
خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد ت |
اکنون ساعت 06:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)