تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت |
حرف یادت رفت...
تو مپندار که مجنون، سرِ خود مجنون گشت از سمک تا به سمایش کشش لیلا برد... // ش |
شب در آستانت شده کار من گدایی
به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی ق |
نقل قول:
همه شب در آستانت شده کار من گدایی / به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی قسمت این بود که کامم زتو حاصل نشود ورنه زیـن بیـش شـب و روز دعـا نتوان کرد // ف |
فارغ از جام الستش کرده بود
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای م |
نقل قول:
نه خیر من اینطوری شنیدم با من جرو بحث نکن امروز اصلا اعصاب ندارم{قیژه} |
ماهم این هفته برون رفت وبه چشـمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست // ی |
نقل قول:
خب اشتباه شنیدی، اصلا از وزن شعر که معلومه |
یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای غ (نه خیر همه رو میتونی تو یه پست بزاری چرا پست الکی میدی هانننننننننن؟) |
خودتم که همین کارو کردی( تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره؟؟;) )
غلام همت آن نازنینم که کار خیر بی رو و ریا کرد // ج |
:24::24::24::24::24:
دلتنگ کم نیار دلتنگ:41: دلتنگ:41:هو هو منم شدم آتیش بیار معرکه البته امید جان شما خودت رییس مایی... جان فدای دهنش باد که در باغ نظر چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست ن |
جوانی بگذرد
تو قدرش ندانی ب |
نقل قول:
بدان اميــد كه قصري بنا كني روزي به تيشه كلبه آباد خويش مكن ويران // ن |
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل
بنال بلبل بی دل که جای فریادست ع |
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود ت |
تو که آتشکده عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی // آ |
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند گ |
این شعر بود یا متن؟؟
گرچه رفتی، ز دلم حسرت روی تو نرفت در این خانه به امید تو باز است هنوز // ز |
میبینی که شعرههههههههههه
زیر بار غم عشــــق قامتم خم شد و پشتم بشکست ص |
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم؟
همه دانند که در صحبت گل خاری هست // خ |
خسته ام زین عشق داغونم نکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن ز |
زندگی گرکسی بی عشق خواهدمن نخواهم
راستی بی عشق زندان است برمن زندگانی // ک |
کرم یاد آوری یا نه من از یادت نمیکاهم
تو را من چشم در راهم چ |
چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریاچه موج خون فشان دارد // ح |
حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد
صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت ه |
هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست ک |
کمان ابرویت را گو بزن تیر
که پیش دست و بازویت بمیرم د |
در نهان خانه ی قلبم گل یاد تو درخشید
عطر صد خاطره پیچید ل |
لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
و رنه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست // م |
میزند باران نفرت پشت شیشه
حکم قلبم را نوشتم تنهایی تا به همیشه ع |
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد ش |
عيش امروز علاج غم فردا نکند
مستي شب ندهد سود به خميازه صبح // س |
سخن در احتیاج ما و استغنای معشوق است
چه سودا افسونگری ای دل که در دلبر نمی گیرد ا |
ای دل مباش یکدم خالی ز عشق و مستی
و آنـگـه بـرو کـه رسـتی از نیستی و هستی // ه |
هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی
به دلپذیری نقش نگار ما نرسد د |
دل چون شکسته سازم ز گذشته های شیرین
چه ترانه های محزون که به یادگار دارد // ت |
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند ن |
نامــه جـــرم مــرا روز جــزا باز مــکن
من به امید عطای تو خطا کار شدم // ش |
شراب خورده و خوی کرده میروی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت ه |
هر که را عشق نباشد نتوان زنده شمرد
وان که جانش ز محبت اثری یافت نمرد // ع |
اکنون ساعت 06:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)