سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ش |
شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد
زدیم بر صف رندان و هرچه بادا باد ر |
رازها با اهل گفتن زاهل عرفان خوش نماست
یار یکدیگر شدن از قوم و خویشان خوش نماست ز |
زلف چون عنبرش خامش که ببوید هیهات
ای دل خام طمع این سخن از یاد ببر ج |
جان بیمار مرا نیست ز تو روی سوال
ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد ل |
لعلی از کان مروت بر نیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد و |
وای از عاشقی و بخت سیاه
وای از دست پری رویان آه! *ش* |
شاهد شیرین من برد دل و دین من
برد دل و دین من شاهد شیرین من م |
من حاصل عمر خود ندارم جز غم
ور عشقی ز نیک و بد ندارم جز غم یک همدم با وفا ندیدم جز درد یک مونس نامرد ندارم جز غم |
خوشا دردی که درمانش تو باشی
خوشا راهی که پایانش تو باشی خوشا چشمی که رخسار تو بیند خوشا ملکی که سلطانش تو باشی |
اکنون ساعت 04:20 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)