از آن زمانکه آرزو چو نقشی از سراب شد
تمام آرزوی دل حدیث بی جواب شد |
دشمن به غلط گفت که من فلسفیم
ایزد داند که آنچه او گفت نیم لیکن چو در این غم آشیان آمده ام آخر کم از آنکه من بدانم که کیم |
موج ها خوابیده اند آرام و رام طبل طوفان از نوا افتاده است |
تا بال و پرم بود ز دامم مرهاندی
امروز رهاندی که مرا بال و پری نیست |
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک
به در صومعه با بر بط و پیمانه روم |
ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جانش شيرين خوش است |
تا به كنار بودي ام بود به جا قرار دل
رفتي و رفت راحت از خاطر آرميده ام |
مـن خرابـاتیم از مـن سخـن یـار مخـواه
گـُنگم از گنگِ پریشان شده گفتار مخواه |
هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر خواند
رموز جام جم از نقش خاک ره دانست |
تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی
مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی خاکیم همه چنگ بساز ای ساقی بادیم همه باده بیار ای ساقی |
اکنون ساعت 06:38 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)